کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

خدا با معجز ه ی آخرین فرستاده اش شاید خواست بگوید بهترین راه هدایت و رشد انسانیت " کلمه" است.
باتوکل بر خدا مینویسیم...

  • ۰
  • ۰

 

چهل روز پیش نوشتم: دل صبورتر که شد برایت مینویسم سردار. نمیدانم دل صبورتر شده است یا نه، ولی میدانم چهل روز پیش اگر دست بقلم میبردم مرکب درون خودنویسم طغیان میکرد، جایی که میخواستم تحلیل بنویسم بغض میکرد، جایی که بغض داشت نهیب میزد باید محکم باشی. چهل روز گذشت از داغت ذره ای کم نشده فقط بجای اینکه سر بمحمل بکوبیم زیر آفتاب مینشینیم اجازه میدیم مرکب بدون اینکه جوش بیاورد، گرم و روان باشد تا برایت بنویسد.

 

در این متن خیلی مختصر میخواهم به علت محبوبیت فراگیر و عمیق سردار بین اقشار مختلف جامعه و جهان بپردازم که در ابتدا تجلی فردی از آرمان در سه بخش و سپس به ویژگی های منحصر بفرد پرداخته میشود.

 

در واقع سردار تجلی آن رویای جمعی در سال ۵۷ بود، رویایی که برای همه ملموس و با همه ی وجود خواهانش بود. رویایی که از نیاز فطری و واقعی افراد برگرفته شده بود و نیاز به تبلیغات برای پای آرمان بودن نداشت که سردار در سه بخش به بهترین شکل تجلی آن آرمان ها را بدون ادا و مصلحت اندیشی پوپولیستی و اخلاص بنمایش گذاشت:

اول- ایران از دوران صفویه به بعد همواره با بحران هویت ملی مواجه بود، کشوری که استقلال و حس غرور ملی خود از دست داده بود. در اوایل موضع ضعف و از دست دادن بخش های زیادی از اراضی ملی و در ادامه عدم حس استقلال در انتخاب حاکم و نوع حکومت بود. در سال ۵۷ که در شعار اصلی هم واضح است: استقلال، آزادی جمهوری اسلامی. بسیاری از مردم و روشنفکران خواهان بازیابی استقلال و غرور ملی در کشور و جهان بودند. این درحالی ست که بعد انقلاب نه در جبهه فرهنگی، نه سیاسی نه اقتصادی آنچنان که باید تحول و استقلالی شکل نگرفت و اساسا انقلابی در این حیطه ها بوجود نیامد که منجر به غرور ملی شود. اما سردار در جهان پدیده ای بود که بالاترین مسئولین نظامی و حکومتی اعتراف به خبره بودن این ژنرال داشتند و سردار همچون علمداری بود که مانع جسارت افراد میشد باعث افتخار هر ایرانی بود. در صحت این مسئله خاطرات و مستندات بسیاری وجود دارد که انشالله برخی را در ادامه بیان میکنم.

دوم- سال ۵۷ ما خواهان تشکیل جمهوری اسلامی بودیم که دارای ابعاد و ایدئولوژی ای بود. طبق گفته امام خمینی: مسئولانی که به فکر ایجاد حکومت جهانی امام زمان عج نباشند، خائن وخطرساز هستند.بنابراین در این رویکرد هدف و راه مشخص است.

سردار تجلی از این ایده بود، فردی که برای حفظ محبوبیت خود چیزی از باور را پایمال نکرد، پشتوانه ش بخدایی قدرتمند و درعین محبوبیت مغرور و طغیان گر نشد، آدم کیز و باهوشی که در تخصص خود بهترین و پایان خود را سرباز ولایت مطرح کرد در ظاهر هم بعبارتی اهل ادا و جانماز آب کشیدن برای همسویی خود با دین نداشت. سلیمانی آن ایدئولوژی که باور داشت، بدون ذره ای ترس و مصلحت اندیشی نابجا تمام و کمال اجرا کرد و نهایت برای آن اعتقاد جان خود را داد و این موج عجیب محبوبیت اون سندی بر اخلاص و استواری اون در دین خود بود.

سوم- در همان اول انقلاب این مسئله کاملا واضح بود که انقلاب ما فقط در مرز های ایران محدود نمیشود، این در واقع انقلابی ست برای حمایت تمام مظلومان عالم در مقابل تمام مستکبران عالم. بهترین نمونه برای سردار بنظرم ماجرای محاصره اربیل توسط داعش است. اربیل شهری بود در عراق که اکثر جمعیت آن را کردهایی که در ادامه تفکر استقلال جویانه خود از حمایت آمریکا برخوردار بودند و همچنین در ابتدا از تفکر داعش حمایت میکردند تشکیل میداد اما زمانی که اربیل در محاصره داعش قرار گرفت و هیچکدام از همپیمانان آن حاضر بکمک نشدند از سردار کمک خواستند و از محاصره نجات پیدا کردند. و یا در مسائلی همچون جنگ ۳۳روزه لبنان، افغانستان گرفته تا عراق، سوریه، سیل ایران و حتی مستضعفین استان سیستان و بلوچستان که از دید تفکر لیبرال اساسا ارزش بازسازی ندارد همواره حضور موثر داشتند. این وقایع مسئله ی بسیار مهم و عبرت آموزی ست که دقیقا سازوکار چگونه فرا از تفکر، منطقه، و ارزش خبری در این ایدئولوژی شکل میگیرد و نهایتا سردار تجلی کاملی از آن باور تمام قد بدون الزام به مسائل تشریفات مدیریتی همواره در تمام اینها با مهارت و تخصص بالا، شجاعت و اعتقاد راسخ در خط اول رفع مشکلات قدم برمیداشتند.

 

سه ویژگی منحصر به فرد سردار:

اول- اخلاص معجزه ایست که هیچ قدرت بزرگی نمیتواند اثری مشابه و یا نزدیک آن را ایجاد کند. اخلاص یعنی تمام حرکات خود را براساس معیار الهی تنظیم و در لایه های روحی تمام نیت و موتور محرکه ی کارهای خود را فقط و فقط برای رضای خدا قرار دهی. این فقط و فقط باعث اختلاف ثریایی آدم های خوب و آدم های بااخلاص میشود. عصر ما آدم متخصص، خوب، دلسوز مردم و عارف کم ندارد ولی بنظرم دو عاملی که باعث شده این پتانسیل ها توان هزار بگیرد، اولا در سمت حکومتی بالایی درست مدیریت کردن و دوم اخلاص.

دوم- سردار در کار خود متخصص و خبره و بهترین بود و برای داشتن این قدرت تحلیل و ایده تلاش میکرد. این مسئله ی بسیار مهمی ست.

سوم- او فردی تنگ نظر نبود که اسلام، عدالت و... فقط در قشر خاصی ببینید.به معنای کلمه او مسلمان مثبت بود، فردی که پیش از آنکه ممنوع ها را لیست کنند مشکلات را شناسایی میکرد و سعی در بازسازی آن داشت و در این مسیر همواره خودش خط مقدم آن مسئله بود.هیچ بخش از وظایف را فدای بخش دیگر نمیکرد. بخاطر محبوبیت از ساختارهای فکری دست نمیکشید و در عین حال بخاطر خط کشی های مصنوعی در وظایف انسانی خود کوتاهی نمیکرد. این حفظ توازن و بر حق بودن مطلق چیزی بود که نهایتا تمام زبان ها را اقرار به خادم و سازنده بودن یک فرد در تمام مکان ها میکند.

 

نهایتا نکته ی بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد دقیقا این است که: شهید سلیمانی و ابو مهندس یک فرد نبودند، بلکه آنها نمادی از یک تفکر بودند. و این خیانت بسیار بزرگیه که این دو شهید را جدا از تفکر و ایدئولوژی آنها تبلیغ و باور کنیم، همانطوری که نمیتوان از چگوارا حرف زد درحالی که تفکر کمونیست و آزادی خواه او را در جهان سانسور کنیم. این را تاریخ بهتر ثابت خواهد کرد که شهادت سردار سلیمانی نقطه ی عطفی بود برای جهان و برای نفس تمام آدمهای آزاده فرا از تفکر و مرزبندی های سطحی، برای تمام ماهایی که نیاز داریم الگو داشته باشیم و تجلی تئوری را لمس کنیم.

  • ۹۹/۰۱/۲۷
  • زهرا کوهکن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی