کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

خدا با معجز ه ی آخرین فرستاده اش شاید خواست بگوید بهترین راه هدایت و رشد انسانیت " کلمه" است.
باتوکل بر خدا مینویسیم...

  • ۰
  • ۰

 

مقدمه:

در عالم بحث و گفتمان های دینی-علمی، گفت‌وگو بر سر جهان‌بینی همواره برای من جذاب‌تر و کاربردی‌تر بوده است. انسان مادامی که دارای جهان بینی واضح و قابل دفاعی باشد در واقع با خطوط قرمز و فوندانسیون فکری واضح وارد گفت‌وگو می‌شود و وجود این پایه باعث می‌شود بحث بصورت علمی و موثر پیش برود، اما در عصروزمانی که جمله های کوتاه و شبهات یک‌خطی سلیقه سازی میکنند لاجرم برای پاسخ و رفع شبهه علاوه بر منابع دینی (حدیث و وحی) باید از منطق و روشهای عقلی برون دینی هم استفاده کرد. حال در رابطه با پوشش اسلامی بخصوص بانوان ما با چنین رویکردی مواجه هستیم، شخصا در رابطه با حکم الهی اگر صحت حکم برایم ثابت شود، آنرا تکلیف و لازم‌الاجرا میدانم چراکه قبل از آن سالهای بسیار بر روی جهان بینی خود کارکرده و مانند بسیاری از قوانین طبیعی جهان بینی کلی بر قواعد جزئی اثرذاتی دارد و آنرا لازم‌الاجرا میسازد. اما در این مقاله بعد از حدود هشت ماه تلاش، در ابتدا سعی کردم بدون القای سلیقه ی فردی تمام سوالات مربوط به حجاب را جمع آوری کنم چراکه سوال ظرف کلام است و به میزانی که سوال با کیفیت تر و دقیق تری در اختیار داشته باشیم به پاسخ‌های دقیق‌تری می‌رسیم. پس از طرح مسئله، برای رسیدن به جواب سوالات از ابزار منطق و منابع دینی-علمی و تاریخی موجود بهره گرفته ام. در این رابطه قطعا جای کار و بحث بیشتری وجود دارد چراکه بازهم منابع قابل مطالعه ای وجود دارد که از دید من دور مانده یا پس از اتمام نوشتن مقاله منتشر شدند، بخش بسیار زیادی از مطالبی که مطالعه شد به علت انسجام و مختصر و مفید بودن مقاله مکتوب نشد. خواننده متن میتواند با مطالعات بیشتر خود نواقص و کاستی ها را مرتفع کند چرا که ذاتا پژوهش فردی هر کس و تلاش شخصی برای رسیدن به فهم دقیقتر، همیشه از اکتفا به فهم جویده شده‌ی دیگران موثرتر است.

 به علت ساختار تحلیلی مقاله از ذکر منبع هر پاراگراف بصورت مجزا معذورم، بنابراین منابع کلی که در نوشتن این مقاله مطالعه کرده و بهره گرفتم ذکر میکنم ولی فقط از بخشی از آنها به علت نظم و مختصر بودن استفاده کردم، علاقه مندان میتوانند جهت تکمیل اطلاعات خود تمام اینها را مطالعه کنند: کتاب ها: «مسئله حجاب»/ شهید مطهری، پژوهش «جواهرانه» نشر تلاوت آرامش، «به دخترم»/ ابوالفضل اقبالی، «از گشت ارشاد تا چادر المیرا»/ ابوالفضل اقبالی، «انقلاب ژاکت های دکمه دار»/ رقیه رودسرایی، «نیم نگاهی به ضوابط پوشش در دانشگاه های جهان»/نیره قوی، «روایت تفکر و تمدن از آغاز تا کنون-جلد اول»/ دفتر نشر معارف، «مردان مریخی و زنان ونوسی»/جان گری، «رازهایی درباره ی زنان»/ باربارا دی آنجلیس. سخنرانی و سلسله جلسات: دکتر علی غلامی، شش جلسه تدریس کتاب مسئله ی حجاب، حوزه ی دانشجویی، دانشگاه امام صادق (ع). سخنرانی استاد پناهیان در برنامه گره (که بعلت انسجام متن وارد نشد، اصل مطلب اینجاست برخلاف تصور عام، حجاب از سر ضعف زن نیست بلکه از سر لطف وی ست که از قدرتش به نفع جامعه استفاده نمیکند). درس گفتمان حجاب و آزادی مدرسه ی آزاد اندیشی (که پس از اتمام مقاله منتشر شد). فضای مجازی و سرچ اینترنت: از فضای مجازی بیشتر جهت کسب سوالات خود از پیج های معروف ونظر سنجی. بانک اطلاعات الکترونیک: قوانین پوشش در جهان، صحت سنجی منابع دینی و... از جمله نکاتی بود که در این بخش کسب کردم.

معایب حجاب (دلایل نه به حجاب):

1_ جبر فیزیکی: آقایون و خانوم های دلسوزی که مدام سختی جمع کردن تا گرمای زیر چادر رو یادآور میشوند، لازمه بگم قطعا همینطوره... این مسئله رو هیچکس جز یک خانوم چادری درک نمیکند: وقتی بارون اومده، وقتی سرگرم خرید در بازاره یا وقتی میخوای سوار اتوبوس بشی چقد دقت لازمه که پایین چادر به جایی نگیره. یا زمانی که هوا گرمه چادری به رنگ مشکی تو رو تبدیل به کانون جذب نور خورشید میکنه. بنابراین هیچکس منکر سختی هایی که حجاب ایجاد میکنه نمیشه اما در اینجا با دو بحث مواجه هستیم که آیا این سختی ها تماما مربوط به مقوله ی پوشش اسلامی (حجاب) است؟ دوما باید دید آیا سایر پوشش های رایج هیچ سختی نداره؟ و تنها پوششی که ایجاد سختی میکنه صرفا این مدل از پوششه؟!

در جواب سوال اول باید گفت: در اسلام معیارهایی برای پوشش بیان شده که درحال حاضر فقط چادر معادل عینی کامل آن فرضیه تلقی میشود. ولی قطعا با پیشرفت علم طراحی و پارچه میشه به جایی رسید که هم معیارهای دینی حفظ بشه هم از سختی های فعلی کاسته بشه. برای مثال چادر جلابیب مدل خوبیه علاوه بر اینکه شکل چادر را حفظ کرده کاملا دست ها آزاده و دست و پا گیری سایر مدلها رو نداره از طرفی مثلا در تابستان با یک بلوز یا پیراهن نخی زیر چادر قابل استفاده است که بمراتب گرمای آن از مانتو رسمی کمتر است. بنابراین باید دقت داشت ما دررابطه با یک مسئله ی نظری بحث میکنیم که گاها معادل عینی آن کامل است و یا ممکن است مصداق عینی آن هنوز شکل نگرفته یا در حال تکامل است.

در جواب سوال دوم دو مسئله وجود داره: اولا آیا سایر پوشش ها سختی ندارد؟ دوما رنگ مشکی صرفا در پوشش چادر استفاده میشود؟ بنابراین تا اینجا به سختی های حجاب پرداختیم که البته میشود با روش هایی در عین حفظ کامل معیارهای دینی از سختی آن کم کنیم، اما مسئله ای که برای من جالب بود، اگر آن حداقل از دوستان که اساسا دنبال رشد هستند و مطلقا هیچ سختی به خاطر ظاهر بخود نمیدهند و به عبارتی ساده پوش هستند را کنار بگذاریم. اساسا پوششی بدون سختی وجود دارد؟ حال در این بین چرا میزان نقد و توجهی که به پوشش اسلامی است به سایر پوشش ها نیست؟! واقعیت این است همانطوری که سختی های پوشش اسلامی غیرقابل انکار است، سختی های زنی که میخواهد عرف زیبایی جامعه مدرن را رعایت کند هم غیرقابل انکار است. بصورت مثال در مستند انقلاب جنسی میبینیم در دمایی که دریاچه از شدت سرما یخ زده است، افرادی هستند فقط بخاطر زیبا دیده شدن حاضر به پوشیدن ساپورت هستند (به بیان خود مصاحبه کننده گان). حال عمده ی فعالیت هایی که لازم ست تا حداقل معیارهای زیبایی سبک مدرن رعایت شود در سه بخش میتوان بررسی کرد:

 1- رسیدگی به فرم و اندام به وسیله ورزش، رژیم غذایی، قرص، جراحی و... که در جاعه ی لذت محور لیبرال یکی از مهمترین ارزش ها است. قطعا ذات ورزش و داشتن بدنی سالم یکی از مسائلی ست که در دین خیلی به آن سفارش شده است، اما مادامی که این مسئله از روند خود خارج میشود و تعاریف زیبایی عوض میشود، افراد برای رسیدن به ظاهری زیبا دست به جراحی، پروتز و داروهایی میزنند که در اکثر مواقع با آسیب های جبران ناپذیری همراه ست، دیگر بحث میل فطری نیست بلکه الگویی سودآوری ست که در جامعه ارزش سازی شده است. این درحالی ست که در تعریف آزادی لیبرال: کمال آزادی جایی ست که از لحاظ روانی جبری بر کار خاصی نباشد. حال مدعیان حقوق مدنی باید بررسی کنند که در سبک زندگی آمریکایی که لذت و جذابیت های جنسی از جمله ظاهری تبدیل به نوعی ارزش در جامعه شده، باعث چه اتفاقات و هزینه هایی میشود و آیا این با تعریف و ایدئولوژی لیبرال در تناقض نیست؟! میل به زیبایی یک بحث است، و ایجاد فرهنگی که درآن مسائلی ارزشمند میشود که در رشد واقعی نقشی ندارد بحث دیگر، در کنار همه ی اینها مافیای لوازم آرایشی، داروهای بدن سازی و باشگاه های مختلف بدن سازی و... آیا نیاز واقعی انسان است، یا نیازسازی هایی سودآوری ست که در جامعه مصرف گرا در حال شکل گیری ست. 2- بخش دیگر آرایش و زیبایی ظاهری ست. در عظمت وقت و هزینه این بخش همان بس که تعداد آرایشگاه ها در هر محله با سوپرمارکت ها رقابت میکند. علاوه بر هزینه و وقتی که در آرایشگاه ها برای مدهای جدید و یا لااقل حفظ و تمدید صرف میشود، روزانه قبل از بیرون رفتن حداقل یک ساعت وقت لازم است که میک آپ های لازم انجام شود. در اینجا بحث محوری این است که افرادی که سختی حجاب و دست وپاگیر بودنش را مانع رشد زنان میدانند، چرا آنچنان که شایسته است در مقابل این هدررفتن هزینه و وقت قشر بزرگی از جامعه بی توجه هستند این درحالی ست که واقعا پوشش اسلامی علاوه بر آرامش اجتماعی باعث آرامش فردی میشود اما در مقابل، ذات آرایش: دیده شدن است و این خود علاوه بر درگیری فیزیکی بخصوص در محیط های عمومی باعث دل مشغولی بی ثمر هم میشود. 3- مادامی که زیبا و جذاب بودن یکی از معیارهای مهم ارزشمند بودن در جامعه ای تلقی شود، طبیعتا پیری (و گاها حوادثی که آسیب های ظاهری ایجاد میکنند) یکی از عوامل بخطر افتادن ارزشمندی ست و لاجرم با جراحی یا قرص و کرم های مختلف باید این مخاطره را به تعویق انداخت. اینهایی که گفته شد اثر عینی این روند است و اکثر افراد جامعه براساس میل طبیعی تشدید شده میل دارند به سمت زیبا و جذاب ماندن حرکت کنند. میل طبیعی نسبت به زیبایی و آراستگی هم لازم است هم در اسلام بشدت به آن بصورت دقیق به مکان و چگونگی پاسخ به آن رسیدگی شده است، اما نکته ی مهم اینجاست که درتمام فلسفه ها شان و ارزش یک انسان باید براساس تفکرات و اعمال مفید وی ارزیابی شود و مادامی که هر کدام از امیال کم اهمیت تر مسئله مهم یا حتی محوری تلقی شود، انسان را از مسیر رشد خود دور میکند.، حال ابزار این میل مال و جمال است که طبیعتا تمامی افراد به یک اندازه برخوردار نیستند و این علاوه بر صرف انرژی جسمی باعث دلمشغولی و هدر رفتن انرژی فکری و روانی است که در اینجا متخصصان این حوزه یعنی روانشناسان به اندازه ی کفایت تحلیل ارئه کرده اند.

 نکته ی آخر هم در رابطه با رنگ مشکی چادر است،اولا این رنگ را خود زنان به مرور و براساس تجربه ی تاریخی بعنوان نزدیک ترین رنگ به فلسفه ی پوشش انتخاب کرده اند. دوما آیا در کل جهان رنگ مشکی فقط مختص چادر اسلامی ست؟! طبق پژوهشات مختلف ما شاهد هستیم در لباسی که زنان متدین مسحیی و یهود از رنگ مشکی استفاده میشود، حتی لباس خاخام یهودی مشکی ست و اساسا در کل جهان لباس رسمی ادارات عموما از رنگ مشکی استفاده میشود. بنابراین دوستان دغدغه مند به مضرات اشعه خورشید باید همان اندازه که رنگ مشکی چادر را مورد نقد قرار میدهند به سایر پوشش ها هم توجه کنند. بازهم تاکید میکنم لزوما این الگو عینی (چادر)، کمال نظریه حجاب نیست، و جای کار و بررسی دارد. مثلا چادرهای شیخی کرمان هم زیباست هم رنگ مشکی نیست (اما بازهم واقعا نیاز است این پیشنهادات بررسی شود زیرا اثرات استفاده بصورت عمومی با یک منطقه خاص قطعا متفاوت است).

2-جبر روانی: کدام انسان از تحسین سایر افراد پیرامون خود لذت نمی برد؟! حالا در اینجا دختر مظهر زیبایی و جمال است و خب این جزئی از روند طبیعی خلقت است. علاوه براینکه دارای جمال است میل به تبرج و کسب تحسین بخشی از فطرت اوست. حال ممکن است مصداق ها کمی متفاوت باشد بصورت مثال برخی با پوشیدن لباس های جدید و متنوع حس خوبی به خود و انتخاب خود دارند، برخی ازینکه بین همجنسان خود مورد تحسین ظاهری قرار بگیرند و برخی هم وقتی توجه کلی جامعه را دریافت بکنند و اکثر ما به نوعی هر سه این امیال را در وجودمان داریم. این یک میل طبیعی ست و در موارد استثنایی  ممکن است شکل های متفاوتی را شاهد باشیم. اما انکار و عدم توجه این میل به اندازه ی انکار و توجه به گرسنگی مضحک است. بخش دیگر ماجرا در جامعه سنتی_مدرن ایران بیشتر خود را نشان میدهد آنهم عدم درک کامل از فلسفه و اثرات یک رویکرد است زیرا نه آنچنان کامل سنتی هستیم که با این مقوله ها بیگانه باشیم نه آنچنان غربی و لیبرال که به انتهای این تفکرات رسیده باشیم و اثرات آن برایمان ملموس باشد. 1) واقعیت ماجرای در این رقابت کسب تحسین از هر فرد یا گروهی داشتن ابزار آن است، و ابزار این مسئله مال و جمال است که قطعا همه ی افراد دریک سطح یکسانی قرار ندارند و اساسا 10% افراد جامعه کمال جمال و مال را در اختیار دارند. بنابراین در این رقابت بی مرز که امکان رسیدن به کمال آن برای اکثریت وجود ندارد افسردگی و فشار روانی (عدم اعتماد به نفس، حس مقبولیت و...) کاملا قابل پیش بینی است. -حال بازهم افرادی هستند که بالاخره حدی از زیبایی را دراختیار دارند و میتوانند تحسین اکثر افراد را به خود جلب کنند 2) اما نکته ی دوم این است که درکنار تمام این امیال طبق روانشناسی مدرن حتی زنها ذاتا حسود و مردها ذاتا خودخواه هستند (که تعریف درست تر این احساسات در اسلام به حسادت مثبت زنان، وغیرت مردان تعبیر شده است). این به این معناست که همان دختری که میل به کسب توجه اکثر افراد را دارد بعد ازدواج اگر عاشق فردی شد و خواهان رابطه با دوام است اصلا دوست ندارد زنی دیگر توجه مرد او را بیشتر از او به خود جلب کند (این درحالی ست که اولا همواره فردی زیباتر وجود دارد چون زیبایی یک مسئله ی نسبی ست، دوما زن همیشه نمیتواند طراوت خود را در کمال خود نگهدارد) و متقابلا مرد حتی اگر با چندین دختر رابطه داشته باشد ترجیح میدهد معشوقه او اولین احساسات را با او تجربه کند و به رابطه ی دو طرفه و انحصاری خود پایبند باشد. بنابراین در این رقابت آزاد که حفظ کمال تحسین ممکن نیست دقیقا جایی که دیگر خواستار توجه یک نفر هستیم آنرا نشدنی میکند و در این مواقع تنها تعهدهایی متعالی میتواند ضامن محبت متقابل پایدار باشد. 3) نکته ی آخر: بحث آستانه مقبولیت است، اساسا این روند ارائه زیبایی بدون مرز، و حتی بدون عطش هیچ مسئله ای را عادی نمیکند فقط سطح تحریک پذیری، مهمترین ابزار کسب توجه بین دو جنس و حس لذت را از بین میبرد. امروزه کتابهای بسیاری و برنامه های روانشناسی بسیاری وجود دارد جهت کسب توجه جنس مخالف و اکثر مخاطبان این برنامه بانوان هستند. در واقع یکی از مهمترین آثار روابط باز اجتماعی افزایش آستانه تحریک پذیری ست، ظلم بزرگ سبک مدرن زندگی نه تنها در قبال رابطه ی زناشویی ست، بلکه اوج این ستم به ذات انسانی و رشد آن در شکل های خشن و نامتعارف ارضای امیال (رابطه با کودکان، حیوانات، هم جنسان، برده های جنسی و...) شاهد هستیم. بنابراین در کنار قبول کردن تمام امیال، این سه اثر از پوشش و کسب توجه آزادانه غیرقابل انکار است هرچند هنوز در کشور ما ملموس نیست اما عمق آزار و حس بد روانی که بر بشر ایجاد میکند بلاشک جز بزرگترین مشکلات نسل جدید محسوب میشود.

3- نه به حجاب اجباری: اصل موضوع در رابطه با حجاب بحث اجباری بودن آن در کشور ایران است، وگرنه اکثر افراد سختی خاصی که حجاب داشته باشد و معادل آن یا کمتر پوششی دیگر داشته باشد مطرح نمیکنند. خب واقعیت همین است که اکثر انسان ها بصورت طبیعی از حق اختیار و آزادی خود دفاع میکنند و باز در اینجاهم این مسئله بخشی از روند تکوین انسانی ست که مطیع هر فردی نباشند. از طرف دیگر انسان ذاتا حتی اگر به خوب بودن مسئله ای ایمان پیدا کند اما تا زمانی که خود تصمیم نگرفته باشد عمل نمیکند تا حق اختیار انسانی در مسیر رشد تکوین پیدا کند. خب این مسائل در دنیا بخصوص غرب با نام حقوق مدنی در حال فعالیت هستند. حال ابتدا باید دید در ایران دقیقا چه چیزی اجباری است و مشابه این مسئله در سایر کشورها چگونه است؟

درست یا غلط در ایران اصلا حجاب (یعنی پوشش کل بدن به جز کفین و صورت) اجباری نیست و واقعا مسئله پوشش بیشتر از آنکه مسئله ای دینی باشد مسئله ای قانونی مربوط به عرف و صلاح اجتماعی ست زیرا مهمترین تکلیفی که در اسلام بسیار تاکید شده است نماز است اما در هیچ جا از قانون خواندن نماز را اجباری تلقی نکرده اند زیرا این عمل نتنها فردی ست بلکه آثار فردی آن غالب است حال فردی علنا به نماز و... توهین کند این مسئله براساس امر به منکر حکم دیگری دارد. اما مسئله حجاب در عین اینکه مسئله ی شخصی ست آثار غالب آن اجتماعی ست. بنابراین در ایران بیشتر از اینکه حجاب اجباری (پوشیدن تمام اعضای بدن به جز کفین و صورت) باشد پوشش اجباری (با حدود پوششی مشخص) وجود دارد. و همانطور که بدیهی ست و در کتاب (نیم نگاهی به ضوابط پوشش در دانشگاه های جهان- تدوین: نیره قوی) و یا حتی محدود بودن نچرالیسم ها فقط در شهر ساحلی (گپ دگد) فرانسه، نشان از محدود بودن پوشش در تمام دنیا و وجود قوانینی برای پوشش است، زیرا ذاتا پوشش افراد آثار اجتماعی دارد. پس با دقیق کردن مسئله، بحث نه حجاب اجباری ست و نه حتی پوشش اجباری بلکه مسئله ای که باید به آن توجه کرد «حدود» این پوشش اجباری ست.

 خب در دنیا اساسا به دو طریق این حد تعیین میشود یا این حد توسط منطق و تجربه بشری انتخاب شده یا توسط آموزه های وحیانی و الهی. که به صورت مفصل در مقاله دوم اشاره میشود و اساسا در تمام ادیان یا اقوام و ملل ها همواره به پوشش بخصوص پوشش بانوان توجه شده است و حد مشخصی بر آن قائل شده اند. آنچه امروزه در دنیای مدرن شاهد آن هستیم در واقع زاده ی تفکرات و فلاسفه ی یونانی میتوان باشد. که در کتاب (آسمان به زمین الصاق شد) جلد اول مجموعه روایت تفکر، فرهنگ و تمدن. خیلی دقیق به شکل گیری اولین تئوری های لیبرال_سکولار پرداخته است و طی دو دوره ی شکاکیت فکری اساسا حقیقت مطلقی را نمیتوان در این رویکرد قبول داشت و انسان همواره میتواند به هر تفکری نقدی وارد کند و قوانین جدید ایجاد کند. و مادامی که حق و باطل مشخص نباشد به اقتضای تجربه و خواست تناوبی هر دوره یک معیار جدیدی برای آزادی و حقوق مدنی ترسیم میشود که این روند با سعادت حقیقی انسان در مغایرت است. مثلا در زمانی پوشش نیمه برهنه در غرب، تعرض به آزادی دیگران معرفی میشد ولی اکنون در فرانسه ما شاهد شهری مخصوص افراد معتقد به برهنگی کامل هستیم. یا در برهه ای از تاریخ در ایران، با زور سعی بر ازبین بردن حجاب اسلامی زنان و بکارگیری زنان در فعالیت های اجتماعی کردند. بنابراین ما با دو تعریف آزادی از دو منبع مواجه هستیم که در تعریف آزادی مدرن بشری: "تا زمانی که آزادی فرد دیگر به مخاطره نیفتد، عاملی نباید آزادی در انتخاب و تفکر فردی را تحت تاثیر قرار دهد" که در اینجا اولا چون خواسته های انسانی متفاوت است و احتمال اینکه در تضاد هم قرار بگیرد بسیار است، که در این تضادها و همپوشانی ها بازهم یک نظام حاکم قانون واحد جهت نظم تعیین میکند و عملا نقض در تعریف وجود دارد. دوما این حدی که نظام حاکم برای راحتی تمام افراد تعیین میکند نسبی ست، یعنی در زمانی یا حتی براساس تفکر یک حاکم، داشتن سلاح گرم به علت آسیب به جان انسانی ممنوع و در زمانی آزاد باشد. عملا معیار مشخصی در جهت تکوین حقیقت و رشد جامعه وجود ندارد و به اقتضای تمایلات بشری ناشی از خاطرات و تجربه ی تاریخی، تفکر و منافع حاکم این خط کشی های قانونی متفاوت میباشد. و در نهایت سازنده ی این تعریف و قوانین یک انسان است، و عملا نمیتوان از تفکرات انسانی توقع عصمت داشت، حتی اگر فلاسفه ی ایدئولوژی به فکر رشد مطلق بشر باشند مادامی که این تفکرات در غالب یک نظام پیاده سازی میشود به علت همپوشانی با مسائل سود و زیان و... ممکن است برخی معیارها بدون در نظر گرفتن رشد بشری درگیر تصمیم های نفسانی مجریان قرار بگیرد که به این سه دلیل منبع و تعریف آزادی مدرن به چالش کشیده میشود. به طور مثال در تعریف آمده: حد بالای این قابلیت انتخاب این است که حتی عوامل درونی روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند. در حالی که در دنیای مدرن و تبلیغ بی محابانه مصرف گرایی به علت سود اقتصادی عملا با اینکه اثر جبرروانی ایجاد میکند، نتنها با این ضدآزادی مقابله نمیشود بلکه حمایت هم صورت میگیرد. این درحالی ست که در تعریف آزادی دینی: انسان تا جایی آزادی عمل و تفکر دارد که به حقوق الهی تعرض نکند. و دراینجا آزادی تنها صفت انسان نیست، بلکه بشر دارای امیال مختلف و حد متفاوتی از این امیال باعث خیروشر میشود. بنابراین باید شرایط جامعه بگونه ای شکل بگیرد که امکان بروز حداکثری امیال خوب و امکان بروز امیال شر به حداقل برسد تا بیشترین امکان رشد برای تمام اقشار شکل بگیرد. پس عملا هرفرد میتواند هرگونه تفکری داشته باشد اما اینکه در جامعه و حکومت مومنین امر به معروف و نهی منکر جابجا شود مخالف آزادی انسانی و در تعارض حقوق الهی مطرح میشود. که در این نوع تفکر اولا مشابه سایر تفکرها برای هر فرد در قسمت هایی که همپوشانی حقوق وجود دارد قوانین مطلقی وجود دارد با این فرق که اولا نسبی نیست بلکه معیارکلی حق همواره ثابت است (البته یکی از عواملی که اجرایی شدن این تفکر رو تضمین میکنند، وجود اجتهاد و نرمش هایی متناسب با عرف جامعه است) و در عدالت برای تمام انسان ها در اعصار و اماکن مختلف رعایت میشود. و دوما حاکم در این تفکر خدایی بی نیاز و عادل و حکیم است که قوانین رو صرفا بر اساس رشد بشری تبیین میکند و سواستفاده و هوای نفسی که باعث انحراف مسیر رشد شود وجود ندارد. بنابراین مادامی که این دو تعریف و منبع را در این سه زمینه مقایسه میکنیم اولا متوجه محدودیت در ذات این دنیا میشویم دوما مسئله ی اصلی ذات وجود قوانین محدود کننده نیست بلکه حد این قوانین است که در حال حاضر این حدی که آزادی را محدود میکند یا توسط بشر انتخاب شده یا دستورات الهی و انتخاب در واقع بین این دو منبع قانون گذاری ست. (البته لازم به ذکر است همانطوری که ذات تفکر فلاسفه غرب دستخوش خودخواهی مجریان شده، طبیعتا آنچه در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم شکل کامل این تفکر نیست بلکه به علت نواجرا بودن این تفکر نیاز به نخبه پروری، تعمیق و بررسی بیشتر مباحث انسانی و برنامه های اجرایی توام با پالایش مداوم از طرف نخبگان و مردم جهت صحت اجرای این دستورات است.

عده ای هم عدم نتیجه در بخش هایی را عدم ناکارآمدی حکومت دینی میدانند دو نکته اینجا لازم الذکر است. اولا: وجه اجرایی این تفکر بااصالت حدود چهل سال درحال اجراست و نسبت به دموکراسی که قدمت به یونان باستان دارد طبیعتا آزمون و خطاهای کمتری انجام شده تا به روش اجرایی مناسب رسیده باشیم، دوما این تفکر به ظاهر نوظهور قطعا باید دید و باور کرد که منافع تفکر لیبرال سکولار مصرف گرا را به علت تناقض در این دو تفکر به خطر میاندازد و وجه اجرایی این تفکر علاوه بر نواجرا بودن به موانع بسیار زیاد قدرت های تعریف شده ی قبلی مواجه است، سوما اگر این روش به علت سختی های نواجرا بودن یا خاطرات اشتباه عملیاتی مورد شماتت است باید پرسید راه جایگزین چیست؟ چندین قرن به کمک تجربه ی مطلق بشری بدون وحی در تلاش بوده که آرمان شهری ایجاد کند و هرگونه برنامه عملیاتی داشته اند اجرا کرده اند، که در این برهه ی تاریخی خوشبختانه قابل ارزیابی و قضاوت هستند. که بعد اینهمه تلاش اگر آمریکا و انگلیس نمایندگان این آرمان شهر باشند بازهم مشکلات جدیدی مواجه هستند که از درمان قطعی آن عاجز هستند و این دقیقا حقیقت ماجراست که در مناظره های تفکری باید به آن توجه کرد. این غیر ممکن است گلچینی از خوبی های تفکرهای مختلف را گردهم جمع کنیم زیرا مادامی که یک تفکر حکومتی را قبول کردی حداقل پنجاه درصد آثارش خارج از اختیار حکومت و افراد است. بنابراین انکار پیشرفت غرب و عیب های ساختار درونی نیستیم ولی اولا این پیشرفت ها لزوما علت دینی یا غیر دینی ندارد دوما نسخه متداول تاریخ در چندین قرن دموکراسی سکولار مدام در حال تغییر بوده است که زمان اوج خود را سپری کرده است و شاهد آثار عینی آن هستیم. اما اکنون جمهوری اسلامی البته به شرط صحت اجرا، تمدن نوینی ست که ارزش آزمودن، کسب تجربه و صرف انرژی را دارد.

 

فلسفه ی حجاب از نگاه دیگران

عده ای معتقدند که عوامل زیر علت های حجاب از دید اسلام یا سایر افراد هستند، که در ادامه بیان میکنند آن علت ها دیگر نابود شدند بنابراین حجاب در دنیای مدرن دیگر جایگاهی ندارد. که در اینجا ما خیلی مختصر بیان میکنیم. اولا براساس آیات و روایت آیا این دلایل همان دلیل حجاب از منظر اسلام است؟ دوما آیا حتی همان دلیل با تعریفی درست تر از بین رفته است؟!

1-رهبانیت: ما داستان های زیادی از سیره ائمه داریم که در صورت مشاهده گوشه نشینی و عدم معاشرت با خانواده و همسر بشدت با مخالف معصومین مواجه میشدند، از طرفی در اسلام برخلاف یونان باستان و مسیحیت که رهبانیت و دوری از ازدواج مقبول بود، حتی شپش را مروارید درگاه الهی میپنداشتند، به شدت به مسئله ی محبت در خانواده و نظافت تاکید شده. بنابراین این روند اساسا در اسلام پذیرفته شده نیست چه برسد به اینکه علت حجاب باشد.

2-ریشه اجتماعی(ناامنی): با فرض اینکه علت حجاب زنان ناامنی بوده، صدر اسلام باتوجه به زندگی قبیله ای که داشتند ناامنی بیشتر بوده یا اکنون با پیشرفت و دسترسی به منابع مختلف مستهجن و سبک بی تفاوت نظام شهری؟! بنابراین ناامنی علت اصلی حجاب نیست زیرا در مکان های مثل فامیل و قبیله که امنیت بیشتری وجود دارد بازهم دستور رعایت حجاب وجود دارد.

3-ریشه اقتصادی: برخی معتقدند حجاب وسیله ایست جهت استثمار زن در خانه که علاوه بر انجام کارهای خانه، به مراقبت از دام و... بپردازد. این درحالیه که اساسا "ستر" در اسلام به معنای پرده نشینی و خانه نشینی نیست و همچنین در اسلام: 1-کار در خانه اصلا وظیفه زن بیان نشده، حتی زن میتواند جهت کار در خانه و حتی شیری که به فرزندان میدهد از مرد حقوق مطالبه کند! 2-زن حق مالکیت دارد و اگر از نظر اقتصادی فعالیت انجام دهد تمام حقوقش برای خودش است. 3-از طرفی پیوند عاطفی بین زن ومرد مانع استثمار میشود، نگاه اسلام به ازدواج رابطه اقتصادی و نسل پاک بر خلاف آنچه در غرب مشاهده میکنیم نیست. بلکه در روایات مختلف به اکرام زن و همسر تاکید فراوان شده است.

4-ریشه روانی: اظهار نظر میشود که زن چون در ایام قاعدگی خود عصبی و افسرده میشود و از طرفی بعلت پلید شمردن این ایام از او دوری میکنند. این روند اثر روانی بر کل زندگی زن گذاشته و بعد از مدتی باعث گوشه نشینی وی میشود. در پاسخ باید گفت: اولا همانگونه که گفتیم اسلام قائل به پرده نشینی زن نیست، دوما برخلاف تفکرات خرافی این ایام را پلید نمیداند، بلکه فقط رابطه ی جنسی را در این ایام منع کرده، سوما دستور حجاب حتی برای افرادی که به هر علت ایام قاعدگی را ندارند هم الزامی بوده است. و نهایتا همیشه کل بر جز اثر میگذارد و این دید که هفت روز بر سی روز اثر روانی گذاشته است منطقی نیست.

5-حسادت مرد: بیان شده مرد به علت حسادت خود زن را در حجاب اسیر کرده است. اولا حسد در اسلام بسیار مقبوع است زیرا ریشه ی آن خودخواهی است، اما غیرت ستوده شده زیرا ریشه ی آن دگرخواهی و باعث حفاظت از ناموس میشود و این غیرت حتی باعث میشود به سایر زنها مرد روحیه تعرض نداشته باشد. البته حد غیرت معلوم است و همچنین در روایت داریم: غیرت نابجا زن پاکدامن را تباه میکند. در ادامه باید گفت حجاب برای زنان پیامبر هم الزامی بود در حالی که پیامبر دچار حسادت نبود. خلط مبحث یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ی ما است، زیرا مادامی که معانی دقیق واژگان آگاه نباشیم بجای هم بکارمیبریم و سوتعبیر اتفاق میفتد.

 

 

 

  • ۹۹/۰۱/۲۷
  • زهرا کوهکن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی