کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

خدا با معجز ه ی آخرین فرستاده اش شاید خواست بگوید بهترین راه هدایت و رشد انسانیت " کلمه" است.
باتوکل بر خدا مینویسیم...

  • ۰
  • ۰


چشمی در سر دارم و او روزی به من گفت دنیا یعنی سپری شدن شب و روز، و علم گفت شب و روز یعنی چرخش زمین به دور خورشید بعلت جاذبه های فیزیکی و اینگونه بود که دنیایم در قوانینی خشک و بی روح محصور شد...

اما گاها مادامی که قلب زبان باز میکند بومی دیگر از این دنیا نقاشی میکند ،آنگاه که الزام چرخش زمین به دور خورشید ،چرخش به دورخودش است طنین"من عرفه نفسه فقد عرف ربه" سر میدهد. لطافت و ارزش گرمای اشک جز بعلت اتصالش با عمق روح وقلب نیست و آنگاه که عطر گل، خروش رودخانه ، باران و تمام لطافت های دیگر قلبت را احیا میکند،وزخم خواسته ای دیرینه سر بازمیکند و چشم را به اجبار به آسمان میدوزد و جای خالی یاری را در قلب خالی تر میکند. نبود یار در پیش چشم نشان از نبود یار نیست اینرا از مورچه ای آموختم که هرم ثلاثه مصر را طی میکرد و سراغ عظمت هرم را با شگفتی از عالم میگرفت،هرم زمین پست و صاف نبود بلکه در چشم کوچک مور "محو"شده بود.

استقبال باشکوه رب برای بازگشت مخلوق را درشوق مادری یافتم که لحظه شماری میکرد تولد فرزندش را. وبی لطفی خلق برای پای نهادن به جاودانگی را در هق هق نوزاد تازه بدنیا آمده ای دیدم که بااشک شکوه به مادر می کرد و او را عامل از دست دادن دنیای تاریک ولی درنظرش زیبا میدانست...چشمی که تاکنون رنگ ندیده و جز سیاهی مفهوم دیگری نداشته است مدادرنگی هایش وعده ی گل سرخ بی فایده ست!! اجبار دریافت کلسیم برای جنینی که لذت دویدن را نمیداند فرسایش دهنده است و اینچنین میشود که اگر منع کنی دریافت سم را بعلت صدمه به اسکلت بندی و سیستم عصبی برای جنینی که هیچکدام از این مفهوم ها در خانه ی قبلی اش قابل درک نبوده جز دستوری خشن و بی فایده بنظر نمیرسد و حتی تا لحظه ی انتقال از دنیایی کوچک به دنیایی کهکشانی جنین ناله و اعتراض سر میدهد، زمان میخواهد تا اعتماد کند به تقدیر مادر... اما چند صباحی نمیگذرد که دوباره ی نوزاد بزرگ شده دل میبندد به خانه ی جدیدش. برای درک بهتر بودن دنیای مادی نیاز به عقل داشت اما برای درک جاودانگی خانه ابدی زبان قلب و روح کمک کننده است چراکه روح از جنس جاودانگی است.و اگر مجال سخن قلب نباشد نردبان اتصال آسمان و زمین هم نیست و دنیا میشود استبلی برای گذران زندگی بسوی پوچی ودل به دنیایی میبندیم که لایق اش نیست به نوری که فانی ست وگرم نمیکند وفقط چشم را آزار میدهد وبشر چه میداند نور چیست؟ نوری که گرم کند اما نسوزاند ،نوری که اطراف شی را بگیرد نه ایجاد سایه کند نوری که لطیف باشد نوری که لمس شود...وبشر چه میداند نور چیست؟

انسان گوهری دارد بنام قلب ، قلبی که نقطه ی عطف کمال روحی ست.خیره شدن به ستاره در دل شب صرف جستوجوی قلب بسوی حقیقتی ست برای تسکین...درتمام زندگی ما خواسته یا ناخواسته در پی رضایت قلبیم اما افسوس اگر روزی هوای نفس خود را بجای قلب غالب کند..//درنهایت هیچ قاعده ای جز این نیست که دنیا کارزار تلاش عشاق است چراکه قلب تنها دریچه ی کمال روح است و جز کمال روح هیچ کارنداریم،باید پایی برای دویدن و چشمی برای دیدن سروپاکنم برای روز موعود روز ملاقات در محشرکبری!!

قلب همه ی دارایی ماست،سجده گاه عالم ،خانه ی بی نهایت...

دنیا را فقط بازبان دل میتوان یافت لکن تازمانی که چشم سرحکم فرماست ، قلب روزه ی سکوتش را نمیشکند...

  • ۹۴/۰۸/۱۶
  • زهرا کوهکن

نظرات (۱)

  • یاسین کیانی
  • انصافا قلم اذبی خوبی دارید که توی سایر مقالاتتون ازش استفاده نمی کنید. به نظرم میتونید مقالات تحیلیلی تون رو هم با استفاده از این مهارت جذاب تر کنید
    پاسخ:
    بیشتر توجه میکنم، ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی