کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

خدا با معجز ه ی آخرین فرستاده اش شاید خواست بگوید بهترین راه هدایت و رشد انسانیت " کلمه" است.
باتوکل بر خدا مینویسیم...

  • ۰
  • ۰

 

مقدمه: با توجه به نام گذاری سال توسط مقام معظم و رهبری و تاکید برای چندمین بار بر مسئله اقتصاد بر خود لازم دانستم، مسئله ی اقتصاد را عمیق و فرا از تحلیل های جناهی و دسته دهم بررسی کنم. از آنجایی که الگوی اقتصادی فراگیر جهانی و حتی داخلی همان لیبرال است بیشترین تمرکز بر آن انجام شده است. با این ایده و تقید به معتبر بودن منابع و استفاده از تعاریف استاندارد جهانی و استفاده از نخبگان و اساتید اقتصاد خارج کشور به بررسی اقتصاد در سه مقاله پرداختم. ابتدا به تعاریف الگوهای اقتصادی مدرن در جهان، سپس عامل رشد خود کشورهای ثروتمند و تبلیغ کننده سیاست لیبرال و در نهایت وضع الگوی اقتصادی ایران بعد از انقلاب مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین به علت گستردگی موضوع علاوه بر صبر هنگام مطالعه هر بخشی که ناواضح بود با جستوجو بیشتر به سوال خود جواب دهید و به فهم جویده شده دیگران هیچوقت اکتفا نکنید.

 

*رابطه اقتصاد و سیاست: این دو حوزه اصولاً بصورت جدا بررسی می شد ولی در سال 1917م (انقلاب اکتبر) و ایجاد جماهیر شوروی، علم اقتصاد و سیاست بیش از پیش باهم در یک غالب مورد مطالعه قرار گرفت. به این صورت که زیربنا اقتصاد و روبنا سیاست و فرهنگ است.

-اما در غرب همواره در دو حوزه جداگانه بررسی می شد (علت: موانع فکری و عملی با مارکسیسم و ساختار فکری لیبرال کلاسیک) اما به طی حوادثی، رویکرد غرب هم تغییر کرد و به ارتباط اقتصاد و سیاست بیشتر اهمیت دادند. حوادث: 1-بحران اقتصادی سال 1970م در نظام برتن وودز (تحت تأثیر مسائل سیاسی ناشی از جنگ ویتنام، که منتقدین جنگ را عامل رکود اقتصادی میدانستند). 2-بحران نفتی دهه 1970م جهت تحریم صدور نفت از اعراب به غرب 3-بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای در حال توسعه وارد عرصه های اقتصاد بین المللی شدند و مناسبات سیاسی بیش از پیش اثر خود را در اقتصاد نشان می داد و همچنین اعتراض به روابط ناعادلانه اقتصادی-سیاسی بین الملل باعث تغییر این رویکرد بود. در نهایت در اوایل دهه 1990م طی اتفاقات در غرب حوزه مطالعات اقتصاد-سیاسی بین الملل تقویت پیدا کرد: 1-فروپاشی شوروی (پایان جنگ سرد بین لیبرال ها و مارکسیسم) به علت شکست نماد تفکر مارکسیسم و یکه تازی فکری لیبرال در بین روشنفکران و سیاسیون. 2-انقلاب ارتباطات (که از 1970م شروع شده بود و در سال 1990م به اوج خود رسیده بود).

*رابطه دولت و بازار: این دو فاکتور همواره در تعامل هم قرار دارند چراکه دولت جهت حفظ ثبات حاکمیت سعی میکند اقتصاد را مانند سایر فاکتورهای اصلی کشور تحت کنترل خود دربیاورد و بازار هم جهت شکوفایی و رشد و رفع موانع تجارت آزاد نیاز به دست های قدرت دارد. حال در واکنش ارتباط دولت و بازار سه رویکرد در جهان شکل گرفت: 1)واقع گرایی 2)لیبرالیسم 3)مارکسیسم که در ادامه به توضیح مختصر تفکرات، فرضیات و تاریخچه هر کدام میپردازیم.

 

1)واقع گرایی: واقع گرایی یکی از نظریات روابط بین الملل است که سیاست های جهانی را بر اساس رقابت دولت ها بر سر منابع ملی خود تعریف میکند. در اقتصاد واقع گرایی دولت را عقلایی فرض می کند که بر اساس سود و زیان عمل میکند. درواقع شکل و نوع اقتصاد، قدرت بین الملل را تحت تأثیر قرار می دهد. این رویکرد در جنگ جهانی دوم توسط ادوارد کار ارائه شد و سپس توسط مورگانتا بصورت الگویی علمی درآمد، که دارای 5 گذاره است: 1-نظام بین الملل آنارشیک است (نباید دست بالایی در جهان بین الملل برای روابط بین دولت ها تعیین تکلیف کند و دولت ها آزادانه باید باهم در تعامل باشند) 2-دولت مهمترین بازیگر این عرصه است 3-دولت ها بازیگران عقلایی هستند، به این صورت که (1-دنبال منافع ملی خود هستند (اصل خودیاری) و این مبتنی بر پدیده ی قدرت پیش میرود 2-جهت دریافت منافع بیشتر تلاش میکنند). 4-نگرانی اصلی دولت حفظ بقاست به همین دلیل نیرو و ظرفیت نظامی خود را افزایش میدهد 5-موازنه قوا: قدرت هر دولت تهدید دیگران است، بنابراین تنها راه حل جلوگیری از قدرت یافتن دیگران است.

علت محبوبیت این رویکرد، نزدیکی آن به روابط بین الملل واقعی است و در عین نقاط فکری مشترک، کاملا یکپارچه نیست در جای کار بیشتری دارد.

2)لیبرالیسم

در ابتدا در واکنش کنترل دولت (سلطه دولت بر اقتصاد) این رویکرد شکل گرفت که در معاملات اقتصادی دولت هیچ دخالتی نباید داشته باشد بلکه دولت فقط باید شرایط مبادلات آزاد را فراهم کند. ثروت های ملی داخلی و بین الملل باید از طریق مبادلات نامحدود فرد به فرد یا بین دولت شکل بگیرد و بازار خودش بصورت خودکار خودش را تنظیم می کند. (مثلاً اگر قیمت کالایی خیلی زیاد شود مردم آنرا نمیخرند بنابراین هیچوقت هیچ کالایی آنقدر گران نمیشود)

-تاریخچه:

1-لیبرالیسم کلاسیک: آدام اسمیت و دیوید ریکاردو به بررسی تئوری مزیت نسبی (کل تولیدات زمانی بیشینه است که تولید هر کالا با کمترین فرصت هزینه (بهترین انتخاب) صورت بگیرد) پرداختند. با این الگو وقتی موانع بازار برطرف شود و مواد اولیه بصورت یکسان برای همه وجود داشته باشد برای همه ی بدون مانعی امکان بهترین انتخاب و بهترین انتخاب بوجود می آید و اینگونه همه سود میبرند. این دو فرد قائل به بازار نسبتاً آزاد هستند و دولت فقط موانع را رفع میکند و زمین بازی را برای بنگاه های خصوصی مهیا میکند.

2-لیبرالیسم نئوکلاسیک: جان استوارت میل، بیان میکند که اگر دولت در مسائلی همچون آموزش و پرورش و فقر دخالت کمی داشته باشد باعث شکست و نقص در بازار میشود زیرا بنگاه های خصوصی این بخش ها را پوشش نمیدهد. که این تفکر در اوایل قرن 20 توسط مینادر کینز توسعه پیدا کرد و در سال 1930م طی بحران اقتصادی 1929م (که عدم دخالت دولت یکی از عاملان اصلی این بحران تحلیل میشد) این تفکر مقبولیت پیدا کرد. کینز: در بازار علاوه بر سود و زیان عوامل دیگری در آن موثر است که باید با مدیریت سیاسی رفع شود مانند: ریسک بالا، عدم قطعیت، غفلت. و موضوع مداخله دولت ها در اقتصاد توسط سیاست مالی و پولی و بحث دولت رفاهی از همین جا آغاز شد و بعد از جنگ جهانی دوم توسط کشورهای صنعتی به کارگرفته شد.

اما در دهه 1980م بار دیگر کفه ترازو به سمت افرادی که معتقد به عدم دخالت دولت (در حد سیاست های پولی) بودند سنگین تر شد. و این رویکرد (نئولیبرال) توسط دولت های محافظه کار ریگان (در آمریکا) و تاچر (در انگلیس) اجراء شد. و پس از جنگ سرد (شکست شوروی) و گسترش انقلاب ارتباطات و یکپارچگی جهان، باعث شد الگوی اقتصادی نئولیبرال الگوی جهانی شود و این جهانی شدن اثباتی بر صحت مفروضات لیبرال تلقی شد. (در واقع نئولیبرال طرفدارن لیبرالی هستند که بعد از سقوط تفکر لیبرال و محبوبیت بیشتر تفکرات کینز مجدد تفکرات لیبرال را اصلاح و اجرا کردند به این لیبرال جدید، نئولیبرال گفته میشود)

-تفکرات و مفروضات:

1-لیبرال: لیبرال ها تصویری از بازار آزاد را ترسیم میکنند که در آن همه افراد اعم از تولیدکننده و مصرف کننده سود میبرند. مبادلات در این بازار اختیاری و آزاد است، بنابراین تضادی در بازار وجود ندارد و در نتیجه نیازی به مداخله دولت در بازار نیست. لیبرال ها همین الگو را به سطح بین الملل و ورابط میان دولت ها تسری میدهند و همکاری میان آنها را امکان پذیر می دانند.

-مفروضات: 1- افراد عامل اصلی اقتصاد-سیاسی هستند (گرچه این بدیهی است اما به نسبت  دو رویکرد مارکسیسم و واقع گرایی اهمیت پیدا میکند). 2-افراد عقلایی هستند که در پی حداکثر مطلوبیت هستند (حداکثر سود، حداقل زیان) و باتوجه به آن بهترین انتخاب (فرصت هزینه) را خواهند داشت. 3-روند حداکثر کننده مطلوبیت باعث میشود هر فرد در پی جایگزینی کالای خود و خرید تا جایی پیش برود که نیازهایش برآورده شود و همه راضی باشند. مادامی که دولت هیچ دخالت (عمدی و غیر عمد) نکند و موانع رفع شود و مواد اولیه یکسان وجود داشته باشد و خدمات و شرایط هم مهیا باشد، روند حداکثر کردن مطلوبیت باعث میشود همه در بهترین شرایط خود قرارگیرند. حال وظیفه ی دولت: 1-وظیفه تولید و عرضه کالاهای عمومی که خصوصی تقبل نمیکند به عهده بگیرد 2-در باقی بسترها فقط موانع را برای یک بازار آزاد فراهم کند.

2-نئولیبرال: براساس سازوکار های بازار، پیشرفت تکنولوژی و اصول لیبرالیسم جهانی شدن این تفکر باعث رفاه جهانی بخصوص کشورهای فقیر میشود.

3) مارکسیسم: از نگاه مارکس دو طیفه پرولتاریا (کارگر، افرادی که تنها راه معاششان توسط نیروی کار شکل میگیرد و مالک هیچ ابزار و سرمایه ای نیستند) و بورژوازی (طیف سرمایه داران و صاحبان ابزار و نمادی از طرفداران لیبرالیسم) همواره در تقابل هم هستند و هر طبقه سعی می کند برای رفاه حداکثری طیف خود بکوشد.

سرمایه داران سرمایه خود درا از طریق ناعدالتی بدست می آورند به این صورت که دستمزد کارگر کمتر از ارزش کاری وی است و اختلاف این مبلغ، سودی ست که به جیب سرمایه دار میرسد.

نظریه بحران سرمایه داری: حکومت سرمایه داران نهایتا توسط کارگرها سقوط می کند و تبدیل جامعه تبدیل به جامعه ای سوسیال می شود. (در ادامه به سوسیالیسم پرداخته میشود)

در ادامه لنین عقاید مارکس را توسعه داد و باعث جهانی تر شدن این تفکر شد. ایده ی لنین: امپریالیسم (امپراطوری طلبی) مرحله ای جدید از سرمایه داری است. سرمایه داران پیوسته جهت حل مشکلات تولید خود و کمبود نیرو و منابع داخلی شروع به استعمار کشورها و منابع خارجی میشوند ولی منابع مورد استعمار محدود است و اینک رقابت بین سرمایه داران اتفاق می افتد و این منجر به جنگ میان آنها میشود.

 

امروزه متفکرین ایدئولوژی مارکسیسم با دو مسئله جدی روبرو است: ۱-آنها بعنوان جنبش حمایت از کارگر ترس از توانایی کم مذاکره کارگر با سرمایه دار را دارند، چون ممکن نتنها مزایای حقوقی کارگر ارتقا پیدا نکند بلکه وی را اخراج کنند و کارگر ارزان تر (از سایر کشورها یا طبقه ی فقیر) استخدام کنند. ۲- مواجه با فقر و توسعه نیافتگی کشور های جهان سوم. نظریه وابستگی: جهان را به دو طبقه جهان اول (کشورهای ثروتمند و پیشرفته) و جهان سوم (کشورهای فقیر و در حال توسعه). در وسعت بین الملل هم همانطور که سرمایه دار کارگر را استعمار میکرد، کشورهای ثروتمند ارزش اضافی مالی خود را از دستمزد کم و مواد خام ارزان کشورهای جهان سوم دریافت میکند.

 

سوسیالیسم: اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی میکوشد، جامعهای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشتهباشند. هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم از طریق مالکیت و اداره ی دولتی صنایع... باشد.

اگرچه اندیشههای مبتنی بر لغو مالکیت خصوصی پیشینه ی زیادی در تاریخ دارد ولی جنبش سوسیالیستی بیشتر پس از شکلگیری جنبش کارگری در قرن نوزدهم میلادی اهمّیت سیاسی پیدا کرد. کمونیسم و سوسیالیسم لزوما تعریف یکسانی ندارند، و در ادوار مختلف گروه های زیادی خود را سوسیال معرفی کردند، به عبارتی سوسیال حالت تلطیف یافته ای از تفکرات کمونیسم است و حالتی گذار حکومتی برای تبدیل جامعه ای سرمایه داری به جامعه ای کمونیسم است.

  • ۹۹/۰۱/۲۷
  • زهرا کوهکن

نظرات (۱)

سلام

همه این سخنان ، نخونده ، قبول

اما طبق عقاید سیاسیتون پاسخ بدین

واقعا امیدی دارین با این وضع؟

اینا یه عالم مطلبن ک نه الان بلکه ۴۰ سال پیشم گفته شده ن

ولی ذات این سیستم ، اقتصاد پس زننده ست!

ب علت فساد اجتناب ناپذیرش

و عدم شفافیت

و شعار و شعار و شعار!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی