کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

هوالعالم//رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

کانون مطالعاتی مصباح

خدا با معجز ه ی آخرین فرستاده اش شاید خواست بگوید بهترین راه هدایت و رشد انسانیت " کلمه" است.
باتوکل بر خدا مینویسیم...

  • ۰
  • ۰

سیستان-1


بررسی علل کلان مشکلات سیستان(1)

بامحوریت دو موضوع 1-شاخص گذاری درست مسیر 2-بیان راه حل

در طی دوسال اخیر مطالبه گری های مسئولین و فعالین ومردم باعث شد، بسیاری از مردم کشور وحتی استان که تا قبل از اطالاعاتی از اوضاع سیستان نداشته اند متوجه مشکلات سیستان بشوند، خب در این بین دغدغه مندان واهل قلم طرح ها ومقالات بسیاری دراین رابطه نوشتند و راه حل هایی برای خروج از مشکلات مطرح شد. حال درمیان مشکلات اقتصادی بیش از هرچه خودنمایی میکرد ودرست هم است ولازم است مسئولین هرچه سریع تر با طرح های درست تر و دارای کمترین مشکلات تاخیری این مشکل را حل کنند چراکه باگذشت زمان صدمات این بعد جامعه وخیم تر میشود اما آنچه در این متن قرار است به آن پرداخته شود میخواهیم به دور از هیاهوی مطالبه گری ها ومسائل روز یک بازنگری عمیق تر به مشکلات داشته و باشفاف کردن علت اصلی مشکلات ویکسری توضیحات راه حلی باتوجه به همه جوانب مطرح گردد که در دو غالب بیان یشود: 1- توجه به شاخص مدیریتی وراه حل 2- ایجاد گروه سیاستگذار بعنوان راه حلی برای مشکلات در پاسخ مدیریت تک بعدی و غیرتخصصی کنونی.

شاخص گذاری

آنچه نماینده مشکلات سیستان و طوابع بیان میشود حل "بحران سیستان" است حال قبل از هرچیز باید به همین مفهوم دقت کرد. تعریف بحران: مادامی که وضیعت کنونی ما از شرایط ایده آل ذهنی(شاخص مدنظر)فاصله چشم گیری داشته باشد ما وضعیت کنونی خود را بحران تلقی میکنیم و درادامه برای خروج از بحران به کمک طرح ها وفعالیت ها سعی در کم کردن این فاصله فاحش باشاخص داریم ،پس بنابراین دراین میان آنچه بیش از همه دارای اهمیت میشود تعیین شاخص است اهمیت شاخص به این علت است که شاخص و اهداف اثر مستقیم در نوع طرح و مسیر وجهت حرکت ها دارد حال اگر ما به اشتباه شاخصی غیر صحیح مدنظر داشته باشیم هرچه بیشتر تلاش کنیم مشکلات عمیق ار میشود چراکه در حقیقت درراستاحرکت بسوی شاخص نادرست از شاخص حقیقی فاصله میگیریم . بعد از بیان اهمیت شاخص پس این سوال مطرح میشود مسئولین ودست اندرکاران مشکلات سیستان که برای اولین بار وضعیت سیستان را بحرانی تلقی کردند شاخص ذهنی آنان چه شاخصی بوده است؟ که باتوجه به آن شاخص متوجه وجود بحرانم در سیستان شده اند . درپاسخ به سوال دو پاسخ کلی میتواند پیش فرض قرار گیرد: شاخص قرار گرفتن شهرهای بزرگ همچون تهران ومشهد و... 2-شاخص بودن یک شهر آباد اسلامی (در واقع چون سیستان با معیارهای اجتماعی وعدالت اجتماعی یک شهرآباد اسلامی فاصله چشم گیری داشت ما گفتیم سیستان در بحران است)

1-دراینجا کلان شهر نماینده ای از تمام فرآیند های مدرنیته است که به اشکال مختلف درکشور ما در حال رشد وبروز است ، وچون در این تفکر اصل اصالت به انسان و میل های او داده میشود یکسری بار فرهنگی ناخودآگاه به همراه دارد،درواقع آن روز که دولت توسعه وسازندگی باالگو قرار دادن رشد وپیشرفت غرب که جهارجوب سرمایه داری داشت وناخودآگاه دردادامه ی آن واردات مفاهیم فرهنگی: مصرف گرایی ،اباهی گری انسان ، ودنیایی خالی از روح وفطرت ... در واقع درشاخص "کلان شهر" مسئولین شهرها وایالات بزرگ دنیا را مورد هدف والگو قرار دادند حال آنکه در این میان چند مشکل  وجود دارد . تفاوت ساختاری واعتقادی دقیقا همان اتفاقی رکه درمواجه با دین دنیای غرب نشان داد به هیچ وجه مسلمانان نمیتوانند نسبت به دین داشته باشند، تحریف دین مسیحیت و حکومت کلیسا ها وانجام ودستور قوانین غیرعقلانی وغیرعادلانه که تماما ذهن وفکر وپیشرفت انسان را محسور میکرد باعث شد قیامی علیه دین شکل بگیرد و مسائل مرتبط با دین را برای این که از حکومت ظالمانه آن رها یابند تا امکان داشت مهجور کردن و آن را مسئله ای شخصی بیان کردند، درواقع این نوع رفتار غرب در مقابل یک مولفه ی مخصوص خودشان است اما وقتی ما در تاریخ اسلام مشاهده میکنیم هرچه افراد در مسائل دین اسلام بیشتر وعمیق تر مطالعه میکنند بیشتر درهای رشد وبیشرفت برایشان گشوده میشود و دوما احکام اسلام بعلت تحرف نشدنش غیرعقلانی وعادلانه حقیقتا نیست(دیگر بماند برخی که از اعماق دستورات و ویژگی آن اطلاع ندارند ادعای حقوق بشر میکنند و بر برخی از احکام خورده میگیرند،که اگر فردی عاقل باشد کثرت احکام و دستورات رشد دهنده حقانیت دین را بوضوح نشان میدهد مثل حکم زنا و مرتد شدن دین که وقتی شما شرایط حکم را میبینید عملا درآن اجبار فکری وجود ندارد بلکه آنجایی که فرد درحال شکسن قبح دین دراجتماع است حکم باوجود شاهد وشرایط دیگر تازه اعلام میشود وخب درهمین ا داره ی اجتماعی نوع رفتار پلیسان تمدن غرب خودش نمونه بارزی از نقض حقوق بشر است وخب دراین رابطه وحرف ومثال دقیق وصحیح نه صرفا شعار بسیار است) ومثال بعدی بحث فمنیسم ،موج اول فمنیسم در پاسخ نابرابری های بین زن ومرد شکل گرفت آنجایی که زن اروپایی حق مالکیت نداشت ونه حق اظهار نظر ، و موج های بعدی درپاسخ آن عدم کرامت انسانی بود که در اجتماع آن زمان وجود نداشت درحالی که درمقام زن اسلام بارها گفته ابداعا او بعنوان یک انسان حق تمام رشد های انسانیت را دارد وبعد به علت ساختار که خدا قرار داده است او باید مراقب خود باشد وهرکاری نباید انجام دهد که اگر انجام دهد اولین کس که ناراضی خواهد بود خودش است چون متناسب با ساختار میلی او نیست مثل همین بحث عدم تفاوت زن ومرد درغالب ماده که این غیرممکن است زن ومرد تمایل ومیل هایش فرق میکند هیچ وقت زن دلش نمیخواهد مردی داشته باشد که او کارخانه کند و زن نان بیار خانه باشد باتمام روحیات مردانه و میبینیم که از موج سوم به بعد کم کم جنبش هایی برضدفمنیسم درغرب شکل میگیرد بطور خودجوش دیگرمااینجا کارنداریم آیا این تفکرات حیله ی سرمایه داران است یاخیر آنچه مهم است این تفکرات تناقض جدی دارند باانسانیت و درثانی هیچ علت وجود ندارد که کشور ما باتوجه به سابقه ی قرهنکی دینی عمیقش دچار چنین واکنش ها نسبت به دین شوند اصلا شرایط به کل متفاوت است حالا برخی می آیند و فکرمیکنند که غرب چه قدر پیشرفت دارد سرتاپا! درحالی که غفلت دارند که در کل غرب چه گرفته و چه چیز ازدست داده ، عملا جامعه ای که اعتقادی به معاد نداشته باشند جوانانشان دچارافسردگی هستند و بزرگترهایشان در جنگ کاملا حیوانی درنبرد کسب جایگاه مادی بالاتر هستند به هیچ وجه نباید اینقدر سطحی نگاه کرد به مسائل ،زندگی انسان غربی در ظاهر زیباست چراکه تمام هستی آن همین دنیاست بنابراین تمام تلاشش برای تغییر بسوی بهتر این دنیاست تابتوانند استغنا کنند میل های فطری کمال طلبیشان را، اما اگر دوسوال حقیقی از آنان بپرسی به اوج پوچ گرایی میرسند(گرچه این میان مدیران سرمایه داری در اوج ظلم مردمان خود را در بی اطلاعی گذاشته اند حقیقتا این مباحث شعار نیست اینکه یک روز فردی گفت برفرض آمریکا دشمن بزرگ است یک بغض فردی نبود بلکه حقیقتا نوع تفکری که حاکم کرد بزرگترین ظلم بود به تمام بشریت وحال این فرد هرقدر سازمان تشکیل دهد چون تفکر آن چیز دیگکری ست و درآن محبتی به انسانیت دیده نمیشود وتمام تلاشش درچنین دنیای پوچ ذهنیش حکومت به تمام دنیاست برای ارضای میل کمال طلبی انحراف یافته اش) مسئله ی مشکلات وناکارآمدی غرب یک مسئله ی حقیقی است نه صرف یک حب وبغض حزبی این را حقیقتا مردم ومسئولین بانگاه عمیق باید درک کنند، حال حرف اینجا ماچرا باید مسیری را برای اداره ی کشور وشهر انتخاب کنیم نه هیچ سنخیتی برایمان دارد ونه هیچ فایده ای ؟!درحالی که به وضوح مشکلات تاخیری چنین مدیریت را درکل جهان وکلان شهرهای کشور میبینیم .

پس کلان شهر ها حتی اگر برخی مولفه های اسلامی را حفظ کرده باشند در برخی ابعاد بخصوص سیساسی اقتصادی هنری دانشگاهی تقلید کورکورانه ای از غرب دارد که به طبع این نوع مدیریت یک بارفرهنگی تخریبی برجامعه میگذارد که تخریب آن کم و جزیی نیست بلکه آنقدرعمیق است که برای اصلاح آن دوبرابر هزینه و وقت دررفع بحران اقتصادی باید صرف این تخریبات تاخیری شود.پس اساسا اگر امروز سیستان خود را باکلان شهرها مقایسه کرده ومتوجه بحران شده حقیقتا باید شاخص خود را تغییر دهد وگرنه در مسیر بیان طرح ها وایده ها آن طرح هایی اجرا میشود که او را به چنین شهرهای پوشالی مدرنیته نزدیک میکند واین نتنها خروج از بحران نیست بلکه از چاله درآمدن در چاه افتادن است.

2-شاخص بودن یک شهر آباد اسلامی: نکته ی مهم دراین بعد آن است که اسلا م دارای دستورات عمیق زیادیدر بحث ادارهی اجتماع است اما اگر مدیران ما باچنین سطح سواد قصد مدیریت جامعه باچنین شاخص را بکنند خیلی زود شاهد خواهیم بود بع علت برداشت سطحی از دین اکثر مردم انقلابی علیه دین پوشالی انجام دهند و تازه مامیرسیم به انقلاب صنعتی بعد رنسانس!!!

خب کارکردن دراین مباحث وظیف ی گروه دانشجویان وطلبه ها است که بیایند بواسطه ی مولفه های اصلی که دراداره ی جامعه توسط دین مطرح میشود طرح های عملی دهند برفرض مسئله اخلاص امری دستوری نیست اما میشود با طرح هایی در دروس دانش آموزان آن را آورد وخب چنین مبحث ممهم هم باید گفته شود وهم ماهرانه در نحوه ی ابلاغش طرح داد!متاسفانه مادامی که ساختار دانشگاه های ما خالی از روحیه ی پژوهش است و درواقع همه رفرنس هایمان شبه غرب کهن باشد وفقط چند واحد دروس گروه معارف هم دارین که بیشتر بعنوان کمک کنندهی معدل مطرح نمیشود بیایید یک ساختار از غرب باشد وبرای حفظ ظاهر مولفه ی دین هم اضافه کنیم ما باید به این باور برسیم که نوع نگاه مسلمان با یک انسان غربی دارای نگاه لیبرال از زمین تا آسمان فرق دارد بنابراین اهداف زندگی ها هم فرق دارد و در ادامه طرح های غرب به هیچ وجه برای انسان مسلمان جواب نمیدهد! این تفاوت فاحش است ،حالا چون نخبگان جامعه و مدیران اجرایی زحمت طراحی کردن نوع مدیریت جدید را بخود نداند از نسخه پوشالی و آمده لیبرال دموکراسی استفاده کردند درعمل وبرخی جاها شعار اسلامی دادند و شد آنجایی که ماهمواره درحال حل بحران باید باشیم.

مولفه هایی همچون اقتصاد مقاومتی، اتکا به نیروی داخلی ، سبک زندگی اسلامی ،تغییر دروس در رشته های انسانی و... یک پیشنهاد صرفا نیست بلکه تنها راه حل مااست اگر دارای جامعه ی اسلامی-ایرانی هستیم و اگر بخواهیم از ساختار مدیریتی غرب پیروی کنیم ابتداعا باید ما یک انسان لیبرال و اباهی گر خالی از روح وفطرت شویم تا شاید آن نسخه برایمان جواب دهد و بعد اندکی دوباره یک بازگشت به خویشتن داشته باشیم، حقیقتا رفتن وقدم گذاشتن در مسیری که ما میدانیم چیز وانتهای این مسیر دردنیا وجود دارد کاری فوق العاده مضحک است، دراینجا بنابراین برای اجرای اسلامی نخبکان باید طرح سازی کنند اما این پروسه ممکن است خیلی طول بکشد حال دررابطه بازابل فعلا که مولفه ی وطرح اجرایی دقیق نداریم فعالیت ها را باید براساس اهداف ومولفه ی رشد کمال وانسانیت تعریف کنیم یعنی چنین مولفه های اساسی یک انسان معادنگر باید درراستای اجراییات باشد خودبخود وقتی هدف آن باشد طرح ها متناسب باهمین فکر بیان میشود برفرض دیگکر وقتی ما چنین مولفه ای داشته باشیم برای رفع مشکل اقتصادی اولین گزینه منطقه آزاد شدن هامون نخواهد بود (حال تجارت چمدانی بعنوان یک مسکن فعلی اگر دقت بامدیریت مانع مشکلات تاخیری شویم فعلا تا طرح ها درمرحله اجرا قرار گیرند خوب است ولی نه آنکه دوباره مردم شغل اصلیشان تجارت چمدانی شود که بابستن مرز شغلشانت از دست رود باید طرح هایی اندیشیده شود که درکمترین زمان شغل هایی متناسب این جغرافیا شکل بگیرد برفرض تکثیر شترمرغ و...)وخب وقتی مولفه ی فکری رشد کمال انسانیت باشد توجه به بارفرهنگی دبیرستان ومدارس اهمیتی معادل اقتصاد میگیرد ، ماشاهد افزایش روز افزون آمار اعتیاذ هستیم این نشات گرفته از خیلی از مولفه ها میتواند باشد که لازم است به همان سرعت اصلاح شود ، مسجد ها وهیت ها باید کار تربیتی خود را انجام دهند وخب درچنین شاخص این مسائل دارای اهمیت زیاد میشوند درحالی که در شاخص مدرنیته اصلا این مباحث مطرح نیست درحالی که تجربه نشان داده فرهنگ هر جامعه تعیین کننده ی پیروزی یاشکست آن خواهد بود مادامی که قشر پویای جامعه انرژی اش درجای دیگر به پوچی صرف تشود میتواند در رشد وآبادانی شهرش کمک کند ولی شما بابهترین طرح های اقتصادی مدامی که افکار جامعه تنبل باشد به هبچ کجا نمیرسیم مثال خیلی خوب این مطلب چین است که او فقط یک مولفه ی اسلامی را دارا بود آن هم روحیه عدم رخوت این چنین شد بایک طرح اتکا به خود مردم تولیدات داخلی باقوت انجام دادند ورشد اقتصادی هم داشتند در حالی که ما درآمموزهی دینیداریم که :یکبار فردی امام صادق را دید که سخت در باغ داشتند کار میکردند ،باکنایه گفت:امام دنیا ارزش اینهمه تلاش ندارد انسان بایک لقمه نان هم میتواند زندگی کند امام پاسخ داد :من برای نگاه خدا کار میکنم،خدا بنده ای را که درحال کار است وعرق کار برپیشانی اش بسته است را بامحبت نگاه میکند" خب چنین مسائل گفته نشده ونخواهد شد مادامی که این نگاه وارداتی دین یک مسئله ی شخصی ست وناکارآمد اجتماعی رفع شود.

درواقع فرق این دو شاخص در مباحث کلیدی ومفاهیم بنیادی آن است که بعدی از بعد دیگر برتری پیدانکند آنچنانی که ابعاد مورد اجرایی کاملا محو شود،برفض رشد اقتصادی شود یک اساس و توجه به شادابی روحی حقیقی یک مسئله فرعی که اگ شد شد نشد هم اشکال ندارد، حقیقتا با کمی تامل میتوان دریافت این نوع نگاه افراد جامعه به دنیااست که تعیین کننده رشد وپیروزی جامعه است . وقتی مدیرانی میخواهند جامعه ای متشکل از انسان ها ن سایر موجودات را مدیریت کنند باید ابتدا تمام ابعاد موجودی او را مورد احتام قرار دهند وسپس برحسب تمام ابعاد انسانیت ابعاد اجراییات شکل میگیرد آن نقطه ضعف اصلی در مدرنیته دقیقا همین درنظر نگرفتن تمام ابعاد انسانیت است روح وتمایلات فطری یک حقیقت غیرقابل انکار است که جهان مدرن چون هیچ اعتقادی به اصالت روح ندارد هیچ طرح و بعد اجرایی برایش درنظر نگرفته است که بزرگترین علت ناکاراآمدی او شاید همین باشد وتمام اصالت تمایلات فطری و روحی را در غریزهخ وخواسته ها ی انهسان مطرح میکند حال آنکه بوضوح اغنا نشدن یک انسان ساکن جامعه مدرنیته مشاهده میشود . پس اساس مدیریت بر اساس دین ابتدایش احترام به انسانیت است بعنوان عنصری دارای پتانسیل واحترام بی نهایت پس اولین مولفه ای که از مدرنیته حذف میشود عدالت همگانی ست و یک مفهوم به نام پذیرش له شدن طبقه فقیر وضعیف در راستای توسعه حذف میشود(همچنانی که سیستان نباید به علت توسه مورد بیتوجهی قرار گیر وهمان اندازه که به شهرهای مرکزی رسیذگی میشود باید به سیستان بعنوان شهری دارای ساکنانی از جنس انسان رسیدگی شود) و دومین نکته توجه به ابعاد وجودی انسانی بدون کمی وکاستی ،اینجا لازم است تمایلات انسانی را سطحی بررسی نکنیم چراکه اگر سطحی بررسی شود یک بعد ونیاز سطحی وضعیف نماینده یک گستره ای از نیاز های حقیقی میشود و ماداامی که ما سطحی بررسی میکنیم تلاش درراستای آن نیاز سطحی صورت میگیرد درحالیکه نیاز حقیقی در مسائل عمقی تر است.ونکته مهم تر آنکه تمام نیاز های انسان درجای خود مهم ولازم بررسی هستند برفرض چون بعد رفاه و آسایش انسانیت ملموس تر است نباید آنقدر ارجعیت پیدااکند تا توجه به بعد رشد روحی یک مسئله ی درونی ست غیرقابل ملموس مورد غفلت قرار گیرد و ساختار اجرایی باید به گونه ای تعریف شود که چنانکه چشم اندازی برایرشد اقتصاد پویا و رشد علمی درنظر گرفته میشود باکمک گیری متخصصان مربوطه باارئه راه حل های صحیح و استاندارد چشم اندازی برای رشد روحی ونشاط  معنوی اجماعی مطرح شود (برفرض عمده ی اینکار بر دوش هنرمندان سینما واهل قلم است درحالی که امروزه چون شاخص ما غرب است والیوود میسازیم تا برهنه کردن هرچه بیشتر بازیگرانمان ثابت کنیم چیزی دز بعد زندگی غریزه محور کم نداریم اثرنهایی آن میشود جوان از طرفی سینما غربی با نگاه خالی از روح ونشاط معنوی را تماشا میکند وازطرفی بادیدن فیلم وسریال وطنی بی محتوا به اوج پوچ گرایی میرسد و نهایتش خدامیداند چه میشود)

بیان این شاخص ها انتظاعی نیست بلکه حقیقت جامعه ماست که اگر بالاخره یکجا قانون شکنی نکرد وبرخلاف مدیریت حاکم برجهان قدم برنداشت باید خود را روزی در قله یاس و رخوت مشاهده کنیم سرآخر بعد از عمری تلاش ناراضی سربه خاک خواهیم گذاست!! اجرای قوانین مدیریتی برخلاف نظام جهانی کنونی کاملا امکان پذیر است(قرار بر انقلاب تحول خاص بزرگ نیست همین که نوع وهدف کارها تغییر کند اثر کارها متفاوت میشود) فقط به یک شرط که حرفهای وارونه نادرست و نمیشود وغیرممکن ها را کنار بگذاریم وتلاش کنیم برای مدیریتی که خودمان میگذاریم نه آنکه درعین اگاهی از معایب مسیر پای جای شهرهای بزرگ برای توسعه بگذارسیم،حکایت امروز زابل هم همین است نوع طرح ها مدیریت ها نشان میدهد ابتداعا دارند جاپای جای زاهدان میگذارند و واقعا علت رفتن به مسیرمنسوخ شده غیرقابل هضم است.

خلاصه تقابل نحوه ی اجرایی لیبرال دموکسرای وحکومت اسلامی یک تناقض به قدمت تاریخ دارند وتئوری های زیادی هم مطرح شده اماممادامی که حکومت اسلامی ودین بعنوان یک مسئله ی مقدس نگاه شود هیچگاه تصور اجرایی شدن برآن قائل نخواهیم شد هروقت به این رسیدیدم که دین یک روش برای زنگی اجتماعب وفردی میتواند داشته باشد تازه اول مسیر حکومت اسلامی هستیم.

  • ۹۴/۰۸/۱۶
  • زهرا کوهکن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی