ویژگی های رفتاری درجامعه
درمقاله ی"آدم و حوا بخوانند(1)" گفتیم گام اول برای بردن لذت حقیقی از هر مولفه شناختن پتانسیل وظرفیت وجودی هر بعد اجتماعی است که در ادامه بتوان رفتارهای خود را باآن تنظیم کرد ،حال بعد از شناخت حدود پتانسیل ، نحوه وچگونگی برخورد با آن پتانسیل مهم است ،که دراینجا خاصا ما در رابطه با ارتباط زن ومرد در جامعه حرف میزنیم . یعنی اساسا گفتیم بین یک زن ومرد پتانسیلی برای پاسخ به نیاز مادی وآرامش وجود دارد که معتقدیم درفضا ومکان خاص بنام خانواده میتواند قابلیت پاسخ گویی داشته باشد صرفا حتی در خارج از این غالب هر رابطه باهدف هایی متفاوت هم که باشد، درآن صورت اصلا قابلیت پاسخ را ندارد،اینجا هم با در نظر گرفتن ابعاد مختلف سعی در رسیدن به همین مسئله است که دررابطه با پاسخ دادن به امیال فردی درغالب ارتباطات کم قید وبی قید اجتماعی اساسا چقدر ارزش اش را دارد و اصلا آنچه ما میخواهیم از آن ارتباط به آن میرسیم یانه.(در اینجا نگاه ارزشی خیلی مطرح نمیکنیم بلکه سعی در بیان علت ومعلول های عقلی است درحالی که اگر بنا شود نگاه معنوی مطرح شود خیلی بهتر میتواند توجیه کند).
درابتداع ماباید ببینیم این روش غالب که از نوع ارتباط بین دختر وپسرخارج از فضای خانواده برای کسب آرامش واغنای مادی دردنیا حاکم است حقیقتا آیا افراد را به استغنای مادی وآرامش میرساند یاخیر؟که این حقیقت حصول را یکبار از نگاه مردان بررسی میکنیم ویکبار از نگاه زنان.
یک مرد دارای امیال مختلف است میل هایی همچون:غیرت به آنکه به او محبت دارد به این معنی که میخواهد درارتباط فقط او مالک باشد،میل دیگر میل نیاز های مادی است ،وخب یک میل دیگر میل تنوع طلبی (مااینجا کار به خوب وبد بودن امیال نداریم فقط میخواهیم به این برسیم که آیا در ارتباط خارج از فضای خانواده که ما اسم ارتباطات کم قید وبی قید را برای او میگذاریم که دردنیا یک روشی برای لذت بری و استغنا امیال معرفی شده تا چه میزان کارآمد است؟) خب در ارتباطات کم قید امکان پاسخ به میل تنوع طلبی وجوددارد که در ادامه آن نیاز به استغنا میل مادی هم بوجود میآید بایک مشکل آن هم تغیر ورشد طلب میل است در واقع ما در ابتداع مشکلی با پاسخ دادن به میل نداریم اما پس از چندی که میگذرد آستانه ادراکی پس از پاسخ های متنوع گسترش پیدامیکند وهمگام با پاسخ دهی برتر به میل ،تنوع ومیزان خواسته های میل نیز بیشتر میشود وما اسم آن را میگذاریم بالارفتن "آستانه ادراکی" ، به این معنا اگر قبلا با مولفه ای میتوانست به میل خود پاسخ دهد حال آن مولفه به هیچ وجه پاسخگوی نیازش نیست . خب اگر هدف لذت بری بوده باشد در ارتباطات کم قید در واقع چون طلب ومیل گسترده تر شده وپاسخ های برتری میطلبد وآن پاسخ یقینا خیلی دیگر در جامعه راحت بدست نمی آید در واقع نتنها به میل لذت طلبی او پاسخ حقیقی نداده است بلکه میل را تشنه تر کرده است و خب چنین اتفاقی اولین اثرش بر خود فرد است ،ماکار نداریم به تبلیغات رایج و اشتباه دنیا، هرفرد اگر بنشیند پیش خودش یک محاسبه ساده کند میبیند که این روش لااقل روش مناسبی برای پاسخ دهی بهتر به میل وی نخواهد بود ،مثال برای کسی که میخواهد لذت بیشتری از خوردن غذایی لذیذ ببرد نمیگویند بیا بنشین خیلی بخور دوباره اگرسیر شدی غذای لذیذ دیگری برایت بیاوریم بلکه میگویند بگذار هر وقت گرسنه شدی سر سفره بنشین تا بتوانی از آن مقدار کم غذایت لذت ببری،حقیقیت امر در ارتباط زن ومرد هم همین است اصل لذت بری درارتباط محدود کردن آن است اگرهدف حقیقتا لذت بری باشد اما اگر انسان عاقلانه برخورد نکند یک میل مثل تنوع طلبی خود را خیلی بال وپر میدهد وجنون وار بر تبل همان میکوبد وخب ما حرفمان استثنائات نیست؛ تصور آن است که اکثر افراد دنبال راه بهتر برای رسیدن ب میل مادی شان در دنیا هستند(گرچه قرار شد اینجا نگاه معنوی نداشته باشیم ولی آنچه در دنیا میبینیم که اشکال عجیب وغریب لذت بری ها بوجود آمده از آنجا نشات گرفت که انسان دارای یک میل حقیقی و ماورایی برای رسیدن به یک منبع بی نهایت است که این میل نه با دیوار بندی ونه تئوری پردازی وارونه قابل تغییر نیست) وخب در رابطه با میل غیرت ومالک بودن دارایی خود که نیاز به توضیح نیست چراکه در این مواقع خیلی اصلا امکان پاسخ به این میل بوجود نمی آید.
درواقع اینجا هدف رساندن انسان به لذت بردن بهتر است واصلا مباحث امر و نهی های دینی مطرح نیست ولی خب ابعاد را که بررسی میکنیم میبینیم یکی از رایج ترین راه های لذت بری در دنیا دچار مشکلات تجربی زیادی است که خب ابتداعا باید دید تاچه حد ناکارآمد است این روش تا بعد برسیم به گفتم راه دیگر.
در رابطه خانم ها ،خانم ها هم دارای میل های مختلف هستند از جمله میل به زیبا جلوه کردن ودلبری کردن ویا به عبارتی میل به جلب توجه ،ک اساسا خود دریافت محبت برایش لذت بخش است ومیل دیگر میل انحصار گرایی درواقع یعنی اینکه زن فطرتا میخواهد یک مالک داشته باشد وآن مالک هم تنها فقط او را داشته باشد وتمام محبت ها را برای خودش میخواهد ومیل دیگر که بی ارتباط با امیال قبلی نیست میل به حیا وعفت به این معنا که همان انحصارگرایی مطرح میشود درواقع زن فطرتا از لذت بردن با افراد متعدد رنجور میشود وآنچه که حقیقتا میتواند باعث آرامش ولذتش شود محبت منحصر از طرف یک نفر برای خود یک نفرش است، حال وارد بحث میشویم تا ببینیم در ارتباطات کم قید تا چه میزان به آن پاسخ داده شود(ارتباط کم قید و بی قید و هر ارتباطی محبت آلود خارج از رابطه ی قیدمند خانواده منظور است) در رابطه کم قید طبیعت چون افراد جامعه درغالب خانواده نیامدند بنابراین جذابیت وتازگی وعدم مطرح شدن عیوب باعث میشود کیفیت برتری ومتنوع از جلب محبت در آن دیده شود وهمین هم است منتها این تعارفات ابتداعی ومحبت دیدن ها در تازگی مطرح است امااولا دوام حقیقی ندارد و دوما باتوجه به میل انحصارگرایی زن که دلش میخواهد در یکجا یک مامن وآرامش فقط برای خودش وجود داشته باشد در جامعه بااین رابطه خیلی قابل توجیه نیست چراکه وقتی دختر دارای روابط کم قید است طبیعتا با مردانی برخورد میکند که شرایط مشابه او را دارند که خب این عدم انحصار محبت ،در واقع هم به میل جلوه گری که نهایتش کسب محبت است وهم میل انحصارگرایی درمحبت به منظور افزایش کیفیت محبت را پاسخ نمیدهد(ببینید در واقع دراینجا فقط کمی عمیق تر نگاه شده شاید درابتدای چنین ارتباطاتی نیازهای ابتدایی رفع شود اما آنچه که حقیقت امر است طلبیدن یک محبت همیشگی ومنحصر ب خود تا آخر عمر است تا مامنی باشد برای روح) وخب در ادامه باوجود عدم انحصار ارتباطی میبینیم که بامیل عفت وحیا اساسا در تضاد است، بله حقیقتا جلوه گری در ذات زنان است وتمام آن فطرت هایی که گفته شد وجود دارد اما فرد اگر بخواهد عاقلانه رفتار کند تا بامدیریت درست رشد خود را تضمین کند باید یک راهی را برای پاسخ به نیاز هایش پیداکند که مجبور نشود سایر امیالش را سرکوب کند،در واقع آرامش وتسکین حقیقی انسان در پاسخ متوازن تمام میل های حقیقی انسان است افراط و تفریط در کدام باعث عدم آرامش روانی و روحی میشود که این خب اولین اثرش بر رشد و پویای زندگی میگذارد وفرد همواره درگیر یک جدال درونی ست وعملا آن زمینه آرامش را ندارد که در سایر ابعاد وجودی خود فرصت تلاش و رشد پیداکند.
حال وقتی به این رسدیم ارتباطات کم قید درون جامعه (درواقع خارج از خانوداه که اگر هرفرد تحلیل کند میبیند پاسخ میل درخانواده وجود دارد (البته ابعاد وظایف زوجین در خانواده مسئله مهم تر است که اینجا مجال گفتنش نیست)حتی در رابطه با میل تنوع طلبی چون افراطی بامیل برخرود نشده آستانه ادراکی در حد معقول است و با کوچکترین تغییر در پوشش درخانه وتغییر رفتاری این میل به نحو احسنت پاسخ داده میشود و گفتیم اساس پاسخ متناسب به هر میل است در کنار هم)راه حل مناسبی برای پاسخ دهی میل لذت بری وسایر امیال نمیتواند باشد بنابراین وجود جاذبه مادی( جنسیتی) از جامعه به کل حذف میشود حال بااین نوع نگاه به جامعه یعنی اساس قرار گرفتن دافعه مادی و جاذبه انسانی در جامعه ارتباطات باید تعریف شود، در واقع ماهمان ابتداع گفتیم وقتی ما در جامعه زندگی میکنیم رفتار تک تک افراد برجامعه اثر میگذارد واز طرف دیگر فضای کلی جامعه بر تک تک افراد اثر میگذارد بنابراین اگر مولفه ای اثر مخرب دارد از طرف جامعه بر تک تک افراد باید آن از جامعه حذف شود خب وقتی ما به آن میرسیم هیچ توجیه عقلی بر وجود جاذبه مادی در جامعه وجود ندارد و وجود اثرات مخرب چنین نگاه در جامعه مشهود است(که دراینجا نشد این مسله باز شود درحالی که گاها میبینیم آنچنان اثرمخربی را روابط کم قید جامعه واصلا رفتار وپوشش سایر افراد جامعه بر زندگی افراد مقید میگذارد که که دیگر جای هیچ توجیهی نمیماند بروجود جاذبه های مادی در جامعه) خب وقتی میخواهیم ارتباط انسانی در جامعه حاکم باشد راه حل اش آن نیست که زن ومرد در ظاهر آنقدر شبه هم شوند که هیچ تفاوتی دیده نشود وفضای جامعه بگوییم نگاه به همه یکسان شده چراکه این یک دروغ محض است آنچه حقیقت دارد وجود تفاوت های حقیقی بین زن و مرد است چه ظاهرا چه رفتارا چه میلا و...نمومه بارز شکست شعارپردازی غیرواقعی در این بعد که برای ایجاد حاکم کردن نگاه انسانی را در کشورهای غربی دارای تفکر برابری ظاهری زن ومرد میبینیم ک بهره گیری از زن بیشتر وخشن تر شده ولی نگاه انسانی وجود نداشته به طور مثال در اسراییل یک فروشگاهی به طور رسمی وجود دارد که زنان درحالی که اتکت به دستشان وصل شده پشت ویترین ها ایستاده اند و مردم برای خرید آنان به مغازه رجوع میکنند که درتایم ویژه او به تعبیری برده ی آن شود.خب این اوج تمدن گرایی ونگاه انسانیت است از آنجایی به اینجا میرسیم که راه حل ها را وارونه میخواهیم اجرا کنیم وجود نگاه انسانی به معنا نابودی تفاوت ها نیست چراکه درواقع در این راه حل شمادارید یک حقیقت را نابود میکنید که نهایت آن میشود فجایع غرب نسبت به زن وحتی مرد...(گاها برخی خیلی سطحی اظهار نظر میکنند بله در غرب مردان حریص نیستند وقتی زنی عبور میکند هیچ توجهی به او ندارند اما در کشورهایی اسلامی این نگاه ها تیز تر است واساسا این حجاب وپوشش های ویژه باعث تقویت نگاه جنسیتی میشود خب باز اینجا برخی میخواهند یک حقیقت وجودی زا حذف کنند اگر وجود گرایش زن ومرد نادرست وغیرضروری بود از اول در انسان نمی بود درحالی که میبینیم علت اصلی تشکیل خانواده و وجود محبت که درادامه آن ایجاد آرامش برای رشد در سایر ابعاد بوجود میآید دقیقا از همین بعد نشات میگیرد،که خب بعد آن افرادی که چنین سطحی تحلیل میکنند جواب نمیدهند چرا تشکیل خانواده وزادآوری درجوامع غرب کاهش یافته(که این خود باعث ایجاد بحران جمعیتی و اخلاقی میشود) شده بحرانی برای آن جوامع که حالا دولت برای تشکیل خانواده تشویقاتی برای مردمش درنظر میگیرد ماوقتی میخواهیم نگاه انسانی غالب برنگاه مادی باشد قرار نیست حقیقیتی از فطرت انسان را نابود کنیم بلکه قرار است تمام میل های وی را مدیریت کنیم
راه بهتر آن است که برای نبود نگاه مادی آن سری از مولفه هایی که نماد ویژگی مادی انسان است پوشیده بماند ودرمعرض تماشا نباشد تا افکار بسمت نگاه مادی کشیده نشود حالا این مولفه ممکن است نوع خاصی از رفتار باشد یا نوع خاصی از حرف زدن یانوع خاصی از پوشش که اینها باعث میشود نگاه مادی غالب بر نگاه انسانی باشد. چون اساسا مولفه های مادی جاذبه های سریع تری دارد تا انسانی که برای بشر لازم هم است سرهمین برای ایجاد نگاه انسانی در جامعه این جاذبه قوی تر نباید حظور داشته باشد .
بنابراین محدوده ی رفتار، پوشش افراد مختلف درجامعه را نیاز ها تعیین میکند ،حال دین بعنوان بهترین نیازشناس تازه استفاده میکنیم(گرچه از همان ابتداع بانگاه معرفتی بهترمیشد توجیه کرد امالازم بود ابتداع بدانیم آنچه امروزه درجهان غالب است چه نقدهایی برآن وارد است تابعدبرسیم به راه حل)
حالا شما ببینید دین چه دستوراتی دارد ، درواقع دراین زمینه میخواهد مولفه های مادی را درپس پرده قرارگیرد تا نگاه انسانی برجامعه حاکم شود:
پوشش زن: دراسلام هم از رفتار وهم پوشش چه زن چه مرد نکات لازم را گفته است اما چه میشود که ابتداعا میرسیم به زن وسپس اهمیت ودستورات ویژه بر پوشش وی بیشتر مطرح میشود، در واقع در مسئله کنترل نگاه مادی آن کس که دارای مولفه های بارز تر مادی است زن است درواقع زن مرجع است و مرد میل ب او را دارد پس بنابراین مادامی که مرجع دردست زن است طبیعتا برای حفظش وکنترل آنچه گفتیم اولین راه حل این است که بگوییم شما این را دردسترس قرار نده وبعد به مرد بگوییم شماهم نروید سراغش. پس این میان زن بعلت توانایی بیشتر مورد تاکیید بیشتر قرارگرفته است حال چرا بین تمام مولفه های وجودی زن، پوشش وی دارای اهمیت بیشتر میشود،پس هدف حذف نگاه مادی از جامعه وحاکمیت نگاه انسانی است خب وقتی بارز ترین مولفه های مادی درظاهر خانم ها وجود دارد وتعداد بیشتر از جامعه را مورد اثر قرار میدهد طبیعتا اهمیت حفظ مولفه های مادی ظاهری درخانم ها از مهمترین راه کار ها برای حاکمیت نگاه انسانی میشود ،
حال بنده احکام شناس نیستم امابه نظرم میرسد هدف اسلام از بیان چنین پوشش: برای زن باتوجه به این مسئله که هدف جلوگیری از ایجاد نگاه مادی است، ایجاد تعادل بین دو عامل است یکی درادامه اینکه میگوید زن دراجتماع میتواند حظور فعال داشته باشد در راستای رشد فکری وروحی پس طبیعتا آن مقدار از وجودش که لازم میشود درجامعه بی مانع از آنها استفاده کند گردی صورت ودست ها است برفرض پوشش پاواجب شده چون در زمانی که شما میخواهی گوینده ونویسنده وسایر فعالیت های معرفتی ورشدی انجام دهی به کارت نمی آید ولی دست از مچ تاانگشتان چون این مقدار لازم است به اضافه گردی صورت چون در طول فعالیت انسانی اش در جامعه موردنیازش میشود ممانعتی قرار نداده است ،حال چون دین اسلام دین اکمل است یعنی باید اوج تمدن در آن دیده شود توصیه کرده اگر کار ضروری ندارد زن خیلی درجامعه ظاهر نشود یا برفرض چادر را حجاب برتر قرار داده چراکه مولفه بارز در نگاه مادی ابعاد جسمی زن است و حقیقتا هیچ پوششی به زیبایی چادر نمیتواند آنرا حفظ کند(در واقع ما هدف یعنی مانع حاکم شدن نگاه مادی آشنا شدیم بنابراین اینجا اگر کسی چادر را بصورت شنل وعبا صرفا استفاده کند هیچ نشان از حجاب ندارد چراکه این پوشش نتوانسته هدف پوشش که همان حفظ مولفه های مادی است راانجام دهد حالا شما این را تطبیق دهید باسایر پوشش ها همچون ساپورت و شلوار جین ویژه با شمایل خاص چه در آقایون چه خانمها که اینجا پوشش آقایون هم توصیات زیادی شده ولی خب اکثر توصیات اسلام به رفتار آقایون شده چراکه این بعد در نیل به هدف مذکور موثر تر است) که خب حقیقتا روش توضیح اسلا م فوق العاده عاقلانه بنظر میرسد،وقتی اساسا زن وجودش دارای جاذبه هایی ست وما رسیدیم به اینکه حقیقتا وجود نگاه مادی در جامعه در نگاه کلان و جمع بندی کلی ،اصلا به صلاح پاسخ هیچ یک از ابعاد میلی ورشدی انسان ها نیست بهتر آنکه بیشتر در پوشش باشد اما چون نمیخواست اجباری صورت گیرد حدود واجب را پوشش ک گفته شد قرار داد، امااگر کمی بخواهیم فکرکنیم میبینم اساسا اگر جامعه ای به این حد از بلوغ برسد که زنان آن جامعه پوشش خود را چادر همراه روبند را استفاده کنند ومردان حجاب مناسب رفتاری را بخوبی رعایت کنند چقدر میتواند برای جامعه اش برکت داشته باشد لااقل کمترین فایده آن این است که افراد به لذت بری بیشتری از زندگی خود میرسند به این صورت اساسا مرد نه امکانش بود نه خودش اجازه داده چهره ای غیر همسرش را ببیند واینگونه قیاس های نابجا بوجود نمی آید ،و از آن طرف مرد با حیارفتاری خود از زنی دلبری نکرده ،اما مادامی که جامعه ظرفیت چنین تمدنی را نداشته باشد خیلی نمیتوان دراین مباحث حرف زد.
حالا در نوع رفتار هم ک خیلی مهم است توصیه های زیادی دارد که بامحوریت یک قاعده است به گونه ای حرف نزن که دیگران که باتو صحبت میکنند در آنها نگاه مادی غالب بر نگاه انسانی شود. دیگر هرفرد خودش میداند چگونه حرف بزند،برخی جاها چگونه جواب دهد یااصلا جواب ندهد.
خب پس از آنکه علت اصلی را حل کرد میرود به مردان میگوید ممکن است در جامعه افرادی باشند از خانم ها که توصیه ها برای ایجاد فضای انسانی رعایت نکنند خب شما بسراغ آنها نرو چگونه؟ بانگاه نکردن وبی توجهی این خودش دو خیر دارد اولا خود مرد اسیر نگاه مادی نشده که بعداز آن درگیر مقابله باخود باشد که حالا دیگر ثابت شده که مادامی که میل بوجود بی آید وپاسخ درست داده نشود چه اثرات جسمی زیادی بر بدن دارد دیگر اثرات روحی واینکه اساسا دیگر آن فرد نمیتواند تمرکزی داشته باشدبرای رشد وپویایی شخصی واجتماعی دیگر بماند و دومین خیر آن است که گفتیم در جامعه تک تک رفتار ها اثر برکل جامعه دارد ،خب وقتی فردی عملی میکند ک میدانیم به ضرر جامعه است باید به او تذکر داد وتا لااقل قبح کار بماند ،قبح برای چه بماند؟دوباره ذکر مکینیم این میان کسی حب وبغض شخصی ندارد ونباید داشته باشد درواقع طبق تحلیل غالب بودن فضای مادی در هیچ یک از ابعاد فردی واجتماعی عاقلانه نیست به این رسیدیم که باید مولفه های نگاه مادی پوشیده بماند تانگاه انسانیت حاکم شود خب از طرفی هم جامعه متاثر از تک تک اجزا است حالاگر این میان فردی در رفتار وپوشش چه مرد چه زن بخواهد باعث غالب شدن نگاه مادی شود ابتداعا افراد با بیتوجهی او را متوجه قبح کارش بکنند نه اینکه آن ها هم بانگاه ورفتارشان مشوق بروز مولفه های مادی باشند.و در ادامه سازمان و دولت باید بعد از شفاف سازی باعوامل مخرب متناسب خود عمل کنند(ولی آنچه وظیفه ی ما است بدون خشونت ابتدایی بعد از توصیه رفتاری گفتن یک کلمه است: آقا خانم این رفتار یا پوشش شما باعث تخریب جامعه است.این کار کمی نیست اگر همه افراد دلسوز جامعه واساسا همه باهر تفکر این نکته را متذکر شوند اولا آن فرد که رفتار نامناسب دارد متوجه میشود کارش نادرست است وممکن است تحقیقی در رابطه با پوشش صحیح بکند درحالی که تاقبل از گمانش این بود پوشش امریست شخصی واثر خاصی حقیقتا در گستره ای عظیم از جامعه ندارد و دوما این قبح سازی که در عین دانستن اثر کارشان در این رفتار پافشاری میکنند بعلت قبح جامعه جرئت هرنوع رفتاری را بخود نمی دهند در هر صورت چون این مسئله مربوط به سلامت جامعه است همه افراد با هر عقیده ای لازم است دوستانه و متناسب به هم قبح واثرات سو کار را متذکر شوند)
خب متاسفانه این مبحث قبل از آنکه بانگاه عاقلانه وعلمی نگریسته شود ملعبه ی دست سیاستگذاران قرار گرفت و اصولا هر نامزد انتخاباتی برای کسب رای در دوموضوع شروع به اغواگری میکرد یکی بحث بهبود شرایط جوان ودیگری آزادی بیشتر وبها دادن به زن بعنوان دو قشر پرجمعیت جامعه که اینها صرفا شعار تبلیغاتی است وگرنه اگر کمی کسی نگاه کند میبیند برهنه کردن هرچه بیشتر زنها باعث اسارت بیشتر این جامعه میشود،که خوب چون خیلی افراطی ونامتناسب در رسانه تصویری و... بااین مسئله مواجه شده است در افکار عام مردم به اشتباه پوشش زن وغیرت مرد را دو مولفه ی افراطی بیان میکنند که بازهم میگویم این تغییر پوشش ظاهری وتغیر فرهنگ در این بعد ارتباطات یک روند فطری به هیچ وجه لااقل باآن مقدار مطالعه در پوشش فهمیدم که نیست ،بلکه بیشتر شعارهاییست به ظاهر زیبا برای جذب وهمراه کردن قشر بیشتر مردم باسیاست های خود و هیچ دلسوزی حقیقی برای رشد وکمال انسانیت درعمل مطرح نیست، امیدوارم که این مطلبی کمکی حدااقلی کرده باشد برای خروج از اغواگری های غالب جامعه در رابطه با مدیریت رفتار وپوشش بخصوص در خانم ها ورفتار آقایون جامعه.
- ۹۴/۰۸/۱۶